آقا صدایم کن که برگردم به سویت
همراه کفترها نشینم روبهرویت
شاید برایم زائری گندم بپاشد
گیرم شفا از گندم تسبیح گویت
آقا صدایم کن که خود را کنج صحنات
یک بار دیگر گم کنم در گفتگویت
دستی گذارم عاشقانه روی سینه
در یک سلام ساده پاکوبان به بویت
آقا سلام! اینجا من و دلتنگی و تو
نور نگاهی! آبروی آبرویت
آقا تمام شهر یعنی مرقد تو
آقا رهایی یعنی افتادن به خویت
آقا بگو یک جرعه سقاخانهات را
قسمت کنند این خسته را در آرزویت
صلی الله علیک یا ابا الحسن یا علی بن موسی الرضا
⇜ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…