مُهر تایید

چند روزه که دارم به یه شعار فکر میکنم. یک یا حسین تا میر حسین.
 و به یه آیه از قرآن. آیه ۹۱ سوره حجر: و آنان که قرآن را پاره کردند….
ا
امروز سومین روزیه که اهواز داره تظاهرات ضد منافقین رو میبینه. روز اول خواستم برم. استخاره زدم. آخه میترسیدم که برم و درگیری بشه و منم که توانایی دویدن ندارم. (بماند که چرا) . استخاره زدم. آیه ۹۱ سوره حجر آمد. خوب نبود و نرفتم. هرچند کهه هیچ خبری نبود و آنها که رفته بودند، حسابی بهشان خوش گذشته بود. دیروز را هم خبر نشدم که راهپیمایی است. و اما امروز. عزمم را جزم کردم که حتماٌ بروم. رفتم دانشگاه که شهریه را واریز کنم و کارت ورود به جلسه بگیرم. در کمال شگفتی دیدم که عده ای از جلسه آمدن در حال بیرون آمدن هستند!!!! و در کمال شگفتی تر دیدم که اتاق تربیت بدنی که هر روز درش بسته بود و خبری نبود، امروز باز است و بچه ها سخت مشغول فعالیت و درس خواندن هستند و اعلام شده که جلسه داریم حضور الزامی است! ما هم مظلوم و دیوارمان کوتاه. من که به دلیل عجله زیاد صبحانه نخورده بودم تا ساعت ۱۴:۴۰ گرسنه و تشنه در دانشگاه بودیم. در پرانتز این را هم داشته باشید که دانشگاه ما در انتهای ته اهواز است و ساعت ۱۵ هم راهپیمایی لست و ما خیلی گرسنه ایم. (ما یعنی من+ کلانتر)
ساعت ۱۵:۱۵ دقیقه رسیدم خانه ما. ناهار خوردیم و شد ساعت ۱۶! خواستیم جمع و جور کنیم بریم، شد ۱۶:۳۰٫ گفتیم به هیچی نمیرسیم و نشستیم و مث مردم همیشه در صحنه تلویزیون تماشا نمودیم و حرف زدیم و کمی بعدهم کلانتر رفت خانه شان!!!
امروز پانزدهم محرم الحرام بود. چرا حرام؟ چون ریختن خون و کشتن انسان ها حرام است.
انسان برای اهداف عالیه بشری آفریده شد. اما این افراط و تفریط ها ما را از هدف اصلی مان به بی راهه برده است. این روزها به یک چیز دیگر هم فکر میکنم. به ظهور. اگر آقا بیاید، آیا کارهای ما را تایید خواهد کرد؟ این را به کلانتر که گفتم. بعد پیش خودم گفتم: بذار بیاید. حالا ما را تایید نکند!!

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

پانوشت

هم اکنون ما در خانه مان اینتر نت نداریم.

هم اکنون فرجه های امتحانات است و من وقت ندارم.

هم اکنون من از همه ی دوستان عذر میخواهم که بهشان سر نزدم و از همین جا اعلام میکنم که به کوری چشم دشمنان زنده ام  و به حیات خود ادامه می دهم!!!

این را هم بگویم که لپ تاپ خریدم. و اینکه میان ترم جرج یول را از ۸ نمره ۶.۷۵ گرفتم 

اینترنت که راه افتاد حتما براتون میگم که مشهد رفتنم جور شده. ۱۷ بهمن حرکت میکنیم. دوست دارم از پریسا بگم از کسی که به حقیقت تکه ای از وجودمه و تا حالا ندیدمش. دوست دارم از شبهای هیئت بگم. از خستگی هام. از اینکه وسط سخنرانی حاج آقا یک ساعت خوابیدم. از اینکه فردا شبش به سخنرانی نرسیدم و وسط روضه نیم ساعت خوابیدم.

دوست دارم بگم که مداح هیئت یه سیده که از خادم های امام رضاست و دعوتش کردن که بیاد و برامون بخونه. خلاصه کنم٬ این روزا اصلا رو زمین نیستم. ای اونایی که دلتون آسمونی میشه و چشماتون بارونی٬ ما رو هم دعا کنید….

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

شهر امن و امان است، آسوده بخوابید!

مگه این امتحان های میان ترم میگذارند که ما به علایقمان برسیم و اینجا را آپ کنیم و به دوستانمان سر بزنیم؟؟؟

پست تینا و بازهم تینا رو درباره دانشگاهشون و اینکه دانشگاه آنها هم اوضاعش بهم ریخته شده رو خوندم. یک کم خنده ام گرفت. نه به تینا یا به دانشگاه و یا دانشجوهاشون. به دانشگاه خودمون که واقعا دانشجوهاش = سیب زمینی اند. نصف دوستام نمیدونن که به امام اهانت شده و اینکه یعنی چی؟؟ امروز واسه چندتاشون توضیح دادم. بهش گفتم خوابی؟ کجای کاری؟؟؟ گفت: نیست که ما خوابگاهی هستیم، اتاق تلویزیون خیلی شلوغه. و اغلب بچه ها سریال نگاه میکنن. کسی به فکر اخبار و اینا نیست. بهش گفتم: دنیا رو میبره آب، تو برو خونه بخواب!

در دانشگاه ما همه می روند و می آیند و هیچ کس کار به دیگری و یا به اون بالا بالایی ها ندارد. هیچ وقت کسی صدایش را نمی برد بالا. فقط بعضی اوقات دخترها با خانم حراست دم در و پسرا با آقای حراست دم در، سر نوع لباس و مدل مو و … دعوایشان میشود و یک مورد انضباطی به پرونده دانشجو اضافه میشود.

تا آنجایی که من اطلاع دارم، در دانشگاه ما، به جز یکی از همکلاسی هایم که به جرم شرکت در اختشاشات بعد از انتخابات، تمام واحدهایش حذف شد. کس دیگری پرونده سیاسی ندارد. البته خودش میگوید که به تظاهرات رفته بود تا خواهرش را که در تظاهرات شرکت کرده بود، به خانه بیاورد. (ما را چه فرض کرده اند؟! البته بلا نسبت شما!)

هر روز بساط خنده و شوخی و هِر هِر  و کِر کِر دانشجوهای پخموله به راه است.

 انگار همه ی دانشجویان دانشگاه ما میدانند که سیـ.است پدر و مادر ندارد و هیچ کسی دور و ورش نمی پرد!

خولاصه کنم: شهر امن و امان است، آسوده بخوابید!!!

هم اکنون توجه شما را به چند تستِ دانشجو مآبانه جلب میکنم:

 

۱. چه صفتی برای دانشجویان دانشگاه ما مناسب است؟

الف) سیب زمینی        ب) لوک خوش شانس 

ج) پخموله                    د) جیگر طلا

 

۲. برای حراستی های دم در دانشگاه چه صفتی مناسب است؟

الف) گارد آهنین           ب)سه تفنگدار

ج) شوالیه                   د)۱۱۰

 

۳. چه نامی برای نبرد دم در دانشگاه مناسب است؟

الف) اتللو                             ب) جنگ جهانی سوم

ج) جنگ جنگ تا پیروزی           د) جنگ نرم و یا مخملی!!

 

۴. برای تعهد اینکه «دیگر تکرار نشود» چه نامی مناسب است؟

الف) عهد نامه ترکمان چاق (بر وزن چاقی حراستی ها و چایی هایی که استید میخورند!) 

 ب)عهد نامه ۱۹۲۰

ج) عهدنامه برو حالشو ببر( اافعال معکوس!)

د) هیچکدام

 

۵. برای مسئولین همیشه آگاه و در صحنه چه صفتی مناسب است؟

الف) شاه لیر                ب) رضا چاق میر پنج(چاق بر وزن شاه!)

ج) پرنسس دایانا           د) شعبان بی مخ

 

۶. اسم دانشگاه ما چیست؟

الف) صفا یونیورسیتی  

ب) قیف وارونه یونیورسیتی (چون ورورد به دانشگاه سخت و خروج آسان است!)

 ج) آکسفورد (از آنجایی که من زبان انگلیسی میخوانم، این گزینه ساید صحیح باشد!)

ج) عشق و فناوری        

 

باقیمانده نوشته:

۱. جواب تمام سوالها گزینه ج می باشد. به جز سوال ۳


ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش..

سالگرد

دیروز سالگرد مامان بزرگم بود. دیروز همش به یاد روز تلخ خاکسپاری بودم:

 هوای فوق العاده سرد. فرانک که حدود ۲۰ ساعته حتی آب نخورده (این گرسنگی و تشنگی تا ۳ روز ادامه داشت). غسالخانه که واقعاً درس دنیا شناسیه. هرکسی که دوستش داری رو میبینی که چشاش قرمزه. یه آقایی سرش رو گذاشته رو دیوار و شونه هاش میلرزه. چقدر آشناست. موهاش سفیده. پدربزرگه که احساسش غیرقابل توصیفه، شاید داره فکر میکنه که  یادگار ۵۰ سالش رو میخواد بذاره زیر خاک و بره. ناباوری تو چشای همه موج میزنه. خیلی ها مشکی پوشیدن. بعضی ها میگن مشکی رنگه عشقه. آره، مشکی رنگه عشقه چون عشق = غم است. اون مشکی پوشی که میخواد صورتش رو، هق هق گریه اش رو قایم کنه،آره او هم عاشقه. عاشق آن کسی که از دست رفته می پندارش. یکی مث من که نمیدونه لباسش برا چی سیاهه؟ برا محرم؟ برا اونی که رو شونۀ برادرش داره تشییع میشه؟ پنجم محرم پارسال، به حقیقت، تلخ ترین روز زندگی ام بود. روزی که با مامان بزرگم حرف میزدم و نمیدونستم میشنوه یا نه؟ روزی که آغازی برای کابوس های شبانه ام. کسی نمیدونست که این چهارشب بی خوابی ام، آغازی برای همراهی ۴۰ روزه مامان بزرگ است. تا چهل شب پس از آن هرشب به خوابم آمد. خوابهایی که امان را ازم گرفته بود. از دوازدهم دی ماه تا اول بهمن ۱۱ کیلو وزن کم کردم. شاید اگر هنوز هم گوشتی به بدن داشتم، هنوز هم لاغر تر میشدم. اون روزا فکر میکردم که گریه از این شدیدتر نمیشه! اما دیدم که شد، آن هم چه شدنی!!!

 

پانوشت:

– نمی خواستم انقدر این پست غمگین بشه. اما پیش میاد دیگه…..

– سالگرد رو سه هفته زودتر گرفتن. مامان بزرگم روز چهارم محرم پارسال(دوازدهم دی ماه)، یه شب جمعه، دم غروب، تو مسجد محلشون آسمانی شد. در زادگاهش که یه منطقه سردسیره به خاک سپرده شد. روز خاکسپاری اش هوا بس ناجوانمردانه سرد بود ( این جمله ایهام دارد). اگه دوست داشتی یه صلوات برای شادی روحش بفرست.

 

 

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش….

نه غیرت، نه ملت…

 همین اولش بگم که این مطلب کاملا سرقتیه.

 اسم نویسنده اش هم نبود و الا می نوشتم:

 

 جدیدترین اعلامیه ضد آمریکایی جنبش سبز و میرحسین   موسوی به بازار آمد.این اعلامیه چند منظوره بوده و مناسب شرایط آب و هوایی سیاسی خاصی است. گارانتی مادام العمر توسط سیا و موساد از نکات فنی این محصول است. این محصول مناسب شرایط بعد از شکست سیاسی است و به گفته کارشناسان، آرامش خاصی به فرد شکست خورده می دهد. در بخش هایی از این بیانیه آمده است: آمـریـکا  از اینکه یه عمر تو رو اذیت کردیم اه وا خدا!!! طفلی آمریکا، طفلی بوشی جون، طفلی ابی حون.

در راستای دلجویی از آمریکا که در چند سال اخیر مورد بی مهری قرار گرفت، شعارهای زیر برای ۱۶ آذر پیشنهاد میشود:

نه غیرت      نه ملت       فقط فحش بی علت

وای اگر bbc حکم جهادم دهد       ملت ایران نتواند که جوابم دهد

بوشی جون      خون ما        نوش جون

ایرانی حیا کن       اقتدار رو رها کن

می کشم    می کشم     آنکه برادرم بود

یا    رای    یا     اغتشاش

سفارت روسیه    چرا درش طوسیه

 

آمریکا ما رو ببخش که تو رو ناراحت کردیم. ببخشید که تو را به خاطر مسایل کوچک و غیر قابل توجه همچون سقوط هواپیمای مسافربری حامل چندصدنفر مردم عادی و عوام ـ صرف پولهای بلوکه شده ایران در جهت امور خیر!! و کمک به فقرای اسرائیل ـ اعلام ۷۲ میلیون مخالف ما در ایران به عنوان تروریست و … سرزنش می کنند.

……………………………………………………………………….

پانوشت:

۱٫ تمام نظرات مخالف رو با روی باز از همۀ  دوستای گلم میپذیرم و همۀ همه شون رو هم جواب میدم. سعی کنید منطقی و خوشکل نظر بدید و نظراتت مرتبط باشه، پلیز!   

۲٫ این مطلب ادامه داشت. اما ننوشتمتش دیگه! حسش نبود!

۳٫ این پست به هیچ عنوان سیاسی نیست.

۴٫ کوچیک همه ملت سبز و زرد و قرمز هستم. ولی فقط آبیته!

۵٫بعضی کلمات که به وسیله  نقطه از هم جدا شده بودن، کار خودم بود و اصل متن این شکلی نبود. اینم گفتم که دیگه هیچی ناگفته نمونده باشه.

۶٫ همین دیگه!! دنبال چی میگردی؟ این پست به اندازه کافی طولانی بود. بسه دیگه…

 

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش….