بخوانید، اما فکر بد نکنید!

تا حالا فکر کردید که صدای بوسه چطوریه؟ (لطفن فکر بد نکنید!)

 

جلسه قبل استاد درس آواشناسی مون میگفت:« بعضی صداها،صداهایی هستن که از بیرون به درون ریه کشیده میشن. مث صدای هق هق گریه. یا مثال بهتر صدای بوسه. ما در تکلم صدای اینطور نداریم ولی بعضی زبانهای آفریقایی دارن و شکلش هم اینطوریه… » یه دایره کوچیک بین دوتا اسلش کشید و وسط دایره یه نقطه گذاشت.

 

با این اوصاف اگه با یه آفریقایی حرف زدید و وسط حرف زدنش، صدای مااااااااااااااچ یا موووووووووووچ آمد، اصلا فکر بد نکنید که داره باهاتون فقط و فقط حرف میزنه!

 

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

 

میلاد امام رضا و هویزه

 

به مناسبت امام رضا (ع) دو تا آپ با هم گذاشتم.

 دوتا اس ام اس خوب آمد برام که:

 

ای راهب کلیسا کمتر بزن به ناقوس              خاموش کن صدا را نقاره می زند طوس

آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان؟             بردار جان خود را با ما بیا به پا بوس

آنجا که خادمینش از روی زائرینش                 گرد سفر بگیرند با  بال ناز طاووس

 

 

سالها تاریخ شمسی گشت و گشت          شادمان شد تا شنید این سرگذشت

روز میلاد امام هشتم است                      هشت هشت جمعه هشتاد و هشت

 

 

ولادت امام رضا (ع) مبارک

………………………………………………………

خدایا مرسی. خدایااااااااااا! خیلی مرسی! الان نیم هست که هویزه برگشتم. خیلی باصفا بود. دیدی خانم Xچه ضدحالی بهمون زد؟ همچین که رسیدیم آمدم بشینم سر قبرسید که آمدم بالا سرم و گفت:« فرانک نشین…. بیا برو اون ور… الان وقت این کارا نیست!!»  منم مث یه بچه خوب و حرف گوش کن پا شدم و رفتم، قاطی بچه ها.(طبق عکس، اونکه از چپ دومیه و سر پا ایستاده شهید سیددکتر محمدعلی حکیم هستش. اونی که سمت چپ نشسته هم شهید سید محمدحسین علم الهدا است)


دیشب کلی بارون زد. ما هم بارون ندیده! زیر بارون نشستیم به حرف زدن. هوا جدا عالی بود. وقتی آمدیم اهواز دیدم که ورودی شهر یه مقداری آب گرفته و نشانه های بارون هست؛ اما آنجایی که ما زندگی میکنیم ، دریغ از یه قطره بارون!

 

اینم بگم که مامان و پدربزرگ، فردا صبح میرن سوریه.

 

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش….

 

ناگهان….

 فردا ۷آبان ۸۸؛ دومین سالگرد مرحوم قیصر امین پور:

 حرف های ما هنوز ناتمام
تا نگاه می کنی وقت رفتن است

باز هم همان حکایت همیشگی

پیش از آنکه با خبر شوی

یلحظه ی عزیمت تو نا گریز می شود

آه ای دریغ و حسرت همیشگی

ناگهان…

چه قدر زود دیر می شود

 

و حالا یه شعر دیگه:

خسته ام از آرزوها،آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی،بال های استعاری

لحظه های کاغذی را روز و شب تکرار کردن

خاطرات بایگانی،زندگی های اداری

آفتاب زرد و غمگین،پله های رو به پایین

سقف های سرد و سنگین،آسمانهای اجاری

با نگاهی سر شکسته،چشمهای پینه بسته

خسته از درهای بسته،خسته از چشم انتظاری

صندلی های خمیده،میزهای صف کشیده

خنده های لب پریده،گریه های اختیاری

عصر جدولهای خالی،پارکهای این حوالی

پرسه های بی خیالی،نیمکتهای خماری

سرنوشت روزها روی هم سنجاق کردم:

شنبه های بی پناهی،جمعه های بی قراری

عاقبت پرونده ام را با غبار آرزوها

خاک خواهد بست روزی،باد خواهد برد باری

روی میز خالی من،صفحه ی باز حوادث

در ستون تسلیت ها نامی از ما یادگاری

 

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش….

 

ما را به کجا می برند؟

چندسالی است که شاهد ساخت مجموعه های تلویزیونی ویژه ماه مبارک رمضان هستیم. انتظار می رود که با توجه به اینکه صدا و سیما رسانه ای دولتی است و چندین دهه از تأسیس آن و سه دهه از انقلاب می گذرد، حداقل نسبت به مجموعه های تلویزیونی ویژه ماه رمضان، کمی چهرۀ ارزشی به خود بگیرد. مجموعه «پنجمین خورشید» که به قضا و قدر و سرنوشت گریزی زده بود، سال ۶۴ را بسیار ضعیف  به تصویر کشیده بود و بازیگران،  خیلی قوی  نقش خود را ایفا نمی کردند و جایی که موضوع فیلم که بسیار اوج گرفته بود، به ساده ترین شکل ممکن – اینکه تمام داستان یک رمان بود- سر هم شد و قصه به پایان رسید. این مجموعه مثل تمام مجموعه های تلویزیونی دیگر به ترویج ازدواج در جامعه پرداخت و پایه داستان بر ازدواج دو جوان بود که ناکام ماند( همانطور که  بیننده در پایان داستان ناکام ماند و از اینکه وقت خود را به خاطر چنین مجموعه ای  تلف کرده بود ، پشیمان شد)

وقتی مهم ترین وسیله فرهنگ سازی – صدا و سیما و به خصوص سیما- به جای ارزشی بودن، تقلیدی کار می کند، فرهنگ جامعه چگونه باید پیشرفت کند؟ واقعا ما به کجا می رویم؟ یا بهتر بگویم ، ما را به کجا می برند؟

خیلی جالب است که سیما خود فیلمی می سازد و خود تبلیغش می کند و بعد از اتمام پخش خود آن را نقد می کند و تهیه کننده و کارگردان و نویسنده را به چالش می کشد و بعد در برنامه ای با شکوه، از تمام دست اندر کاران تقدیر و تشکر میکند! جالب تر اینکه تمام این کارها تقلیدی است و می خواهند بازیگران به قول خودشان هنرمند را الگو قرار دهند و یک روز خاص برای مثال عید نوروز هم که باشد، عرصه را خالی نمی کنند و تمام شبکه ها را از آن خود می کنند.

در پنجمین خورشید شتابزدگی غوغا می کند. چرا آقای علیرضا افخمی چنین سوژه جذابی را، که در ابتدا بسیار پرمخاطب هم بود، اینگونه شتابزده خرج کرد؟ حمید گودرزی که به ۲۴ سال  بعد رفته بود، این همه تغییر و تحول به نظرش خیلی عجیب نمی آمد ( به جز در مواردی معدود) و اینکه اینکه این رفتارها کمی از او بعید  بود و مخاطب به خواست خود نرسیده بود.

جمله ای که در تمام قسمت ها تکرار شد این بود «ولی اگه اینو بگیم بهشون باور نمی کنن» شاید این مجموعه قضا و قدر را خوب به تصویر کشیده باشد ( دقت کنید: شاید)، اما به بهترین وجه ممکن دروغ را تبلیغ کرد. محسن به راحتی دروغ میگفت و هرگز پشیمان یا ناراحت هم نبود- چون شاید هدف، وسیله را توجیح  می کند-  و به همین دلیل معدود حرفهای راست او را هم کسی باور نمی کرد. او برای تمام کارهای عجیب و غریبش، دروغی آماده می کرد.

واقعا این، آن چیزی است که ما میخواهیم؟ واقعا این، آن چیزی است که از صدا و سیما انتظار می رود؟ باید کاری کرد، باید بدانیم ما را به کجا می برند؟

 

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

تفاوت VOA و BBC

VOA  ی شبکه آمریکایی هستش و bbc هم یک شبکه انگلیسی و این بزرگترین تفاوتشان است.

بی بی سی، برای رسیدن به اهدافش هیچ عجله ای نمی کند. مثلا میتونست ۲۰ سال پیش بی بی سی فارسی رو  تاسیس کنه. نمی تونست؟ چرا توانایی شو داشت. اما خب یه شبکه انگلیسیه و اتگلیسی ها، سیاستمداران خوبی هستند. بی بی سی صبر کرد و صبر کرد تا شبکه های تند رو  ( در ادامه توضیح داده خواهند شد) آمریکایی ورشکست شوند و یک شبکه تاسیس کرد که ۹۵٪ اخبارش هم عین حقیقته. اما پس اون ۵ درصد باقی مونده چی میشه؟؟ بی بی سی انگلیسیه و با همون ۵ ٪ درصد اخبار کذب، کم کم به همه اهدافش میرسه. با پنبه سر میبره. برای مثال، اگه از پدر و مادرها بپرسید (و شاید شما سنتون اقتضا کنه و در اون زمان زندگی میکرده اید). زمان انقلاب  رادیو بی بی سی اخبار انقلاب را به سرعت و با صحت اعلام میکرد. چرا ؟؟؟؟ 

چون انگلیسیا عاشق ایرانیها بودن؟؟ نه، اصلا. چون انگلیسیها میدونستن که شاه رفتنیه( همانطور که رفت) و میخاستن نظر مردم ایران رو جلب کنن و به اهداف آتی شون برسن. خیلی ساده است اما خیلی زیرکانه است. و الان مردم انگلیسی عوض نشدن، فقط رسانه شون از حالت شنیداری، به دیداری تبدیل شده.

و حالا voa:

وی او ای، آمریکاییه. مدم ایلات متحده هم علاقه زیادی دارن که خیلی زود به اهدافشون برسن. به همین دلیل اخبار کاملا دروغ منتشر میکنن و در حالیکه به اهدافشون نمی رسن، مخاطب رو هم دفع میکنن.

……………………………………………………………………………………..

پ ن:

۱٫ این فقط تفاوت دو شبکه بود. هیچ منظوری نداشتم. نظرات این مطلب رو با تایید قرار میدم و همه رو هم جواب میدم.

۲ . این مطلب، به هیچ وجه سیاسی نبود. حالا اگه به نظر شما اینوطوریه؛ این دیگه نظر شخصی شماست!

 

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش….