چگونگی شستن اتومبیل

تا حالا دقت کردید که مردم چقدر مصرف‌گرا شدن؟؟

طرف بعد از اینکه اتومبیلش را شست، بجای اینکه با یه دستمال خشکش کنه از یک بسته دستمال کاغذی ۳۰۰ تایی استفاده میکنه.

واقعی –  دیدم که میگم

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

تولدش بود…

تولدش بود. اسمس زدم:

همیشه “تولد” برای ما یه بهونه است که بگیم:     “دلم ازت دور نمیشه” 

فرداشب جواب داد:  ممنون از اینکه همیشه به فکرم هستی.

فکر کنم دیگه میتونی خودت تصور کنی که چقدر سرش شلوغه

که بیش از ۲۴ ساعت جواب دادن یه اسمس طول کشیده

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

لباس گرم

یه سوالی برام پیش آمده:

شما هم هر موقع زیاد لباس گرم می‌پوشید، هوا زیاد سرد نیست؟؟ یا فقط من اینجوریم؟؟

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش..

علت عدم حضورم

رونوشت: به دوستان خوبم و خواننده های وبلاگم

سلام

حتماً متوجه شده اید که چند وقتی است به وبلاگهایتان سر نمیزنم و برایتان کامنتی نمیگذارم و شما بسیار ناراحت هستید (خود تحویل پنداری!). اما باید بدانید که از موقعی که به خانه جدیدمان اثاث کشیدیم، اینترنت نداریم (گریه شدید سخنران و حضار!) و بگذارید برایتان از ۲ راز مهم پرده‌بردارم:

۱٫ از طریق کافی نت به وبلاگم می‌آیم، کامنتها را میخوانم و تیک میزنم و تایید میکنم و متاسفانه نمیرسم که همه را پاسخ دهم و سپس چندین پست مینویسم و تاریخشان را تغییر میدهم و میشود: پست در آینده و شما این پست ها را یک روز در میان میخوانید (متشکرم!) و کامنت میگذارید که من همه را باهم تایید میکنم.

۲٫ (این مرحله در خانه انجام میشود و نه کافینت) از آنجایی که آن پدرآمرزیده ها، گوگل ریدر عزیزم را نابود کردند، من به نرم افزاری به نام snarfer روی آوردم. rssوبلاگهایتان را وارد کردم و تمام مطالبتان را میخوانم و حظ میکنم و نمیتوانم برایتان کامنت بذارم.

کلاً این اسنارفر خیلی خوب است. در دانلود حجم بسیار کمی دارد. استفاده اش آسان است. سریع است. از آنجایی که شما به وبلاگ دوستتان سر نمیزنید و فقط آر اس اسش را میخوانید، آمار بازدیدش پایین می آید. نمیتوانید کامنت بگذارید. در کل بچه خوبی است، امتحانش کنید. پیشنهاد موکد میکنم.

لینک دانلود آر اس اس خوان:   http://www.snarfware.com/

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

انقــــــــدر بهش فکر میکنم….

با هم سلام و علیک داشتیم. مثل دیگر دخترکانی ک دورا دور می‌شناسمشان. نمی‌دانم اسمش چیست اما چادری است، همیشه روسری می‌پوشد (و نه مقنعه). اغلب لبخند می‌زند. وقتی صحبت میکنی، گرم می‌گیرد.

تا اینکه یک روز ما (من+دوستم) را کنار کشید و سخن راند که موبایل هاتون رو خاموش کنید و وقتی حزف میزنم طبیعی رفتار کنید. لبخند بزنید. دستتان را تکان بدهید و به اطراف نگاه نکنید که بهمون شک کنن.

ما هم پیروی کردیم. گوشیهامون رو خاموش کردیم و لبخند زدیم و به اطراف نگاه نکردیم تا گفت: من این حرفها رو برای شما فقط میزنم، چون میدونم از ما هستین. ما خانواده مون سیاسی اند. کاملاً تحت نظر هستیم و تلفنهامون و رفت و آمدهامون کنترل میشه. قطعنامه که علیه ایران صادر شده به خاطر صحبتهای پدر منه. اخبار آن روز تلویزیون رو دیدید؟؟ به خاطر ما بود. من روانی نیستم آخه تهدید به ترور شدیم. همه جا دنبال ما هستن. تو دانشگاه هم نفوذ کردن و…

خیلی حرف زد و ما لبخند میزدیم، طبیعی رفتار میکردیم و به اطراف نگاه نمیکردیم که آنها چیزی متوجه نشوند!!

***

چند روز پیش دوستم گفت: آن دختره یادته؟؟

سرم را تکان دادم، یعنی: آره

گفت: تو بیمارستان سلامت بستری شد. اسکیزوفرنی داشت.

با این حرف فرو ریختم.

بیمارستان سلامت، بیمارستان بیمارهای روانی است

استادش بیماریش را تشخیص داد

و به خانواده اش گفت که این دخترک که در جامعه نمیتواند رفت و آمد  کند و خطرناک است و باید درمان شود

و اینکه چگونه به دختر گفتند که تمام تفکراتش، توهم است، خدا میداند

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…