مشهد که بودیم، یه روز یه کلاس برگزار شد. استادش گفت: اون موقع که من می خواستم ازدواج کنم. رفتم حرم. خجالت کشیدم که بگم زن میخوام. گفتم بچه میخوام. چند لحظه بعد یه خانمه آمد گفت: آقا میشه بچه منو ۱۰ دقیقه نگه دارید من برم زیارت؟ منم قبول کردم. ۱۰ دقیقه شد نیم ساعت. ۱ ساعت شد ۲ ساعت. و خانمه نیومد. گفتم امام رضا من زن میخوام. بعد بچه خودش میاد!!! و خانمه آمد بچه اش رو برد!!!!!!
ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش….