شبهای احیا در حرم امام رضا(ع) -۲

شب ۲۱ ماه رمضان هم فرا رسید. ما از شب ۱۹ تجربه کسب کرده بودیم. برای نماز مغرب و عشا رفتیم حرم و افطاری را هم با خودمان بردیم. بعد از نماز در صحن جامع رضوی، همانجا افطاری رو میل نمودیم و سعی کردیم در میان خیل جمعیت خود را به سرعت به مسجد گوهرشاد برسانیم. وقتی به سر منزل مقصود رسیدم، ۲۰ قسمت از دعای جوشن را خوانده بودند. کمی از دعا را خواندیم و داشتیم از خواندن دعا لذت میبردیم که متوجه شذیم خانوم کوچیک بسیااااااااار بی قراری میکند و نیازمند به تعویض ضرب العجلی پوشک دارد. :|
بلند شدیم و به اتفاق آقای همسر به سمت سرویس های بهداشتی واقع در بست بهاالدینی برویم. همچین که از در مسجد زدیم بیرون، صف مقابل دسشویی ها ما را خیره کرده. تا چند ده متر آنسوتر صف ادامه داشت. دو نفر که خارج میشدند، اجازه داده میشد که دو نفر وارد شوند. با این اوصاف تا یک ساعت دیگر هم نوبتمان نمیشد. منصرف شدیم. خانوم کوچیک گریه و فغان آن چنانی سر میداد. آقای همسر گفت: برویم داخل کتابخانه ببینیم دسشویی ندارند. یک کم هم رفتیم داخل. بعدش رویمان نشد که بریم تو کتابخانه و بپرسیم دسشویی دارید؟؟؟؟
ناچاروارانه به مسجد برگشتیم. که چشمم به دفتر پیداشدگان خورد. رفتم و انقدرررررر با یه حال نزاری با اون خانمها صحبت کردم که رضایت دادند. یکیشون هم راضی نبود و به زووور قبول کرد. خلاصه mission is done!  و ما خوشحال و شادان به مسجد برگشتیم و دیدیم که قسمت ۵۵ دعای جوشن را میخوانند. کلا ما انگار قسمتمان نبود. همش در آمد و رفت بودیم. و آب بیار و بسکویت بده دست خانوم کوچیک و ببرش سر حوض گوهرشاد و غیره. تا دعا تمام شد. چنان خسته و کوفته شده بودم. که دیدیم بعله! اول روضه و سینه زنی است و سخنرانی و در آخر قرآن به سر. تا آخر سینه زنی هم ماندیم اما گمان میرفت که از خستگی جان به جان آفرین تسلیم کنیم! پس قصد هتل نمودیم. باز با در بسته باب الرضا مواجه شدیم. از قسمت سمت راست صحن خارج شدیم. همون خروجمان بیشتر از یک ساعت طول کشید. مورچه شمار و در جمعیت کثیر. وقتی رسیدیم هتل بیش از یک ساعت و نیم از زملن قصد خروجمان می گذشت. از روبروی هتل دو عدد ساندویچ خریدیم. انقدر قیافه هامون پوکیده و داغوت و خراب بود که آقاهه به صورت خود جوش برامون ساندویچ دو نون اماده کرده بود. تو هتل هم ساندویچ ها رو دراز کشیده خوردیم و فی المجلس بی هوش شدیم!

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

4 دیدگاه برای «شبهای احیا در حرم امام رضا(ع) -۲»

  1. سلام
    اولا که خوب شد کتابخانه بست شیخ بهایی نرفتین ، کتابخانه تخصصی اهل بیته، اونجا سرویس بهداشتی نداره.
    دوم اینکه
    خیلی منتظر تماس بودیم
    از اداره می رفتم خونه جزء سوال ها از همسر این بود که خانم صفایی تماس نگرفتند.
    به هر حال لطف می کردین منت می گذاشتین، سحری ها و افطاری ها ما خدمتتان می بودیم.
    شماره هامون رو که داده بودم.
    به هر حال این سری که نیت سفر داشتید خبر بدین. ان شالله. یاحق
    سوم اینکه خدا خانم کوچیک رو حفظ کنه ان شالله. :)

  2. ظاهرن طفل کوچکت در این سفر حسابی از خجالتت درآمده!!!!!

    :))

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.