خب این طبیعیه که همه به آرزوهاشون فکر کنن. من الان دو سه روزه دارم به یه آرزوی محال فکر می کنم. به اینکه اگر خواهری داشتم این روزها به کمکم می آمد.
چقدر دلم میخواست خواهری داشتم که از عمق وجود درکم می کرد و فریادرسم می شد. مثلا امروز صبح می آمد خونمون و میگفت:چه کارایی داری که میخوای کمکت بدهم. بعد عین فرفره همه رو انجام می داد.
خودشم خونه زندگی, شوهر وبچه نداشته باشه که پاگیر باشه و وقت نداشته باشه. خیلی هم دلسوز من باشه. همین دیگه!
عکس نوشت: الان من اون وسطی هستم, اون دوتا هم اطرافیانم! :| p:
⇜ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…
گاهی به خواهرانه های همسر و خواهر خانمم ،
گاهی به خواهرانه های مادرو خاله ام
و گاهی به خواهرانه های دخترام
غبطه می خورم . :)
خواهر نعمت بزرگی است….