مقدمه: در چندتا مهمانی، برای اینکه حوصله مون سر نره، اسم فامیل بازی کردیم. دخترخالهی همسر اسم هر حیوانی که نوشته بود، برای اشیا همان خیوان را مینوشت پلاستیکی. مثلا روباه پلاستیکی. کلاغ پلاستیکی. نهنگ پلاستیکی و … . سر یه سرش میگذاشتیم و میگفتیم: هر چی بود یه پ بذار کنارش و تمام. برای اشیا اصلاً فکر نکن.
امشب نشسته بودیم و تلویزیون میدیدیم. فیلم دوئل. با کیفیت اچ دی. بسیار متفاوت بود.
خیلی بی مقدمه به آقای همسر گفتم: راستی اسم وبلاگم را عوض کردم.
همسر بدون اینکه تعجب کند، یا سرش را بیاورد بالا و نگاهم کند، گفت: حالا چی گذاشتی؟
گفتم: آرزوانه
گفت: تو هم مثل دخترخالم شدی که همه حیوانها رو پلاستیکی مینوشت! هر چی خواستی بسازی یه -انه بذار کنارش وتمام!… نرگسانه، زندگانه، همسرانه، مادرانه، خواهرانه [دسته بندی وبلاگم]…
همچنان سرش پایین بود.
ندید که یک متر کش آمدم :|
خخخخخخخ….. خوشمآن آمد….
آرزوانه…
سلام…
دوست ندارم اسم جدیدتو… تو وبم هم عوضش نمی کنم. تمام!
(دیگه همچین آدم قدی هستیم. :) )
سلام
اسمم خیلی قشنگه که!
نمیشه دوسش داشته باشی؟!