خطای دید یک انحراف ذهنی است؟؟

بعضی وقتها ذهن آدم‌ها روی یه چیز خاص متمرکز میشه و همه فکر و ذکرشون میشه همون یه چیز.  نمی دونم تو روان شناسی به این حالت چی میگن اما برای مثال: دارم یه سایت آشپزی رو از زیر نگاه می‌گذرونم. به یه عنوان خوب می‌رسم: بارداری و آشپزی. میخوام روش کلیک کنم که می‌بینم نوشته: بازی و آشپزی.

 ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

حس شگفت انگیز

حس خوب مادری

madar

هیچ وقت بارداری یه چیز تکراری نیست. نه برای خود فرد، نه برای خانواده و اطرافیانش. برای هر کسی که به نوعی به مادر یا بچه مرتبط هستند. فقط برای تاریخ عادیه. تاریخ عادت کرده به اینکه انسان‌ها به دنیا بیان، از خودشون خوبی و بدی به جا بذارن و برن.

همه دوست دارند به شکمم دستی بکشند، لبخندی بزنند و سوالی بپرسند و رد شود. هیچ وقت بارداری تکراری نمی‌شود. از نگاه‌های متعجب اطرافیانم این را فهمیدم. با سوال‌های بسیاری روبرو شدم. 

لحظه ای که متوجه شدم، باردارم، با ده دقیقه قبل از آن قابل مقایسه نبودم. به یکباره بزرگ شدم. به یکباره مادر شدم. به یکباره زندگی‌ام و آینده‌ام متحول شد. نحوه برخورد اطرافیانم (را نسبت به خودم) تغییر یافته دیدم.

آن لحظه‌ای که قلب کوچکِ تپنده‌اش را در مانیتور سونوگرافی دیدم، با ده دقیقه قبل از آن قابل مقایسه نبود. یکباره بار مسئولیتش را بر گردن احساس کردم. یکباره عاشقش شدم. از ترسِ درد، از ترسِ زایمان، رها شدم. قوی شدم، شجاع شدم. هورمون عشق در درونم ترشح شد. هیچ چیز دیگر برایم سخت نیست. باور نمی‌کنم که من همان دخترکی هستم که مثل شیشه بودم، حساس و شکننده.

من مادر دخترکی هستم که نمی‌دانم چه شکلی دارد. سر و رویش  چه شکلی است؟ دست‌هایش، پاهایش. اما دوستش دارم. بی اندازه، به قدری که فقط یک مادر می‌تواند بداند.

دلم برای تکان خوردن‌هایش قنج می‌رود، برای شنیدن صدای قلبش قند در دلم آب می‌شود، دلم برای دیدنش پر می‌کشد. برای کسی که همه جا با من است و لحظه ای مرا تنها نمی گذارد. برای دخترکم…

پانوشت:

… روزهای شگفت انگیزی ست که زنهای بسیاری آن را تجربه کرده اند. روزهایی که مثل یک راز بزرگ سالهاست در دلهای مادران زمین مانده و به دخترانشان رسیده. رازهایی که هیچ کس جز خودشان و خدا چیزی از آن نمی دانند. روزهای مادرانه.  +

اینجا رو هم ببنید

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

اندر احوالات اسم

734483_471728979547692_1153995484_n
دختر یا پسر، مسئله این است…

دیدید اینا که تازه نامزد کردن و هویجوری میشینن و حرف میزنن؟؟ خب اعتراف می‌کنم که ما هم مثل دیگران بودیم. یکی از مباحثی که درباره‌اش صحبت کردیم، تعداد اولاد و اسم گذاری آنها بود. قرار شد اگر پسر بود، آقا سید اسم بگذارد که سید محمود را پیشنهاد کرده بود و اگر دختر باشد، من اسم بگذارم که من نرگس سادات را پیشنهاد کردم.

تا زمانی که فکر می‌کردم، که نی‌نی گولو پسر است که، همون راه رو در پیش گرفتیم که آقا سید، اسم انتخاب کند. تا این چند روز پیش که همانطور که خودتون می‌دونید، با وجود هاله ای از ابهام، اعلام شد که نی‌نی دختره و من گفتم که دوست دارم اسمش رو بذارم طهوراسادات. حالا سید میگه چرا میخوای اسمش رو عوض کنی؟ همون اولی بهتر بود!

تا کنون به نتیجه نهایی نرسیدیم. هنوز همچنان وقتی با نی‌نی حرف می‌زنم بهش می‌گم، نی‌نی! با توجه به ناباوری مزمنی که من دارم، می‌دونید که باورم نمیشه که نی‌نی اسم هم خواهد داشت!! :دی

اسم‌های پیشنهادی را هم بررسی می‌کنیم. به بسته‎‌های پیشنهادی شما در غالب اسم، ترتیب اثر داده خواهد شد. اسم‌های پیشنهادی تا بدین لحظه:

نازنین زهرا (پیشنهادی از سوی مامان)/ عسل (بابا)/ نازنین زهرا (کوثر/بردارزاده‌ام/۳ساله!)

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…