۲۱بهمن های من…

image

امشب نشستم و با آقای همسر حرف زدم. برایش از ۲۱ بهمن های گذشته، گفتم. از اینکه پارسال۲۱ بهمن ما از دست خاک های اهواز فرار کردیم و راهپیمایی هفتکل بودیم و یکی دو روزی اونجا موندیم و برگشتیم.

سال قبلش اهواز بودیم و خانوادگی رفتیم راهپیمایی. خانوم کوچیک, لابلای پتو تو بغلمون بود.

سال قبل ترش, همون شبش ما متوجه شدیم که کودکی در راه داریم. و روز راهپیمایی روز بسیار خاصی بود.

سال قبل تر از اون, دقیقا شب ۲۱بهمن, آقای همسر اومد. خواستگاریم. فرداش ما رفتیم قلعه تل راه پیمایی…

الان هر چی فکر می کنم, ۲۱ بهمن سالهای قبل از اون یادم نمیاد. انگار تاریخ از جایی شروع شد که آقای همسر به زندگیم اومد و یکدفعه و با سرعت نووووووور همه چیز تغییر کرد.

امشب, در ۲۱بهمن نشستم و ماندالا کشیدم. همین .

⇜ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

اربعین

آقای همسر رفت کربلا. الان من میتونم عاشقانه ترین شعرها رو بگم! از دوریش میتونم پر سوز و گدازترین مطالب رو بنویسم. عمیقا جاش خالیه, ولی همین که میدونم برای زیارت رفته دلم آروم میشه. از اون طرف میگم کاش یجوری بود که منم میتونستم همراهش برم و پیاده اربعین برم زیارت. ولی هیچ جوری نمیشد.
خوش به سعادتش که طلبیده شد. اون روزی که رفتنش قطعی شد, من کاملا امیدم رو از دست دادم و صبحش به مامانم گفتم که سید دیگه نمیره, نتونست کارهاش رو انجام بده. ولی همون روز کارها ردیف شدن و فرداش رفت.

البته همیشه وقتی یه نفر میره سفر. اوناییکه موندن بیشتر بهشون سخت
می گذره. الان منم همون جامانده هستم. جامانده ای که دلش مثل غروب جمعه دلگیر و دلتنگه.

پیاده روی اربعین تجمعی عجیبه. حس خوب امام دوستی  و شیعه اثنی عشری رو منتقل می کنه. حس خوب و امیدبخش نزدیک بودن ظهور حضرت (عج). همه ی حس های شیرین و دلچسب….

پانوشت:
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است

اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است

گاهی ترا کنار خود احساس می کنم
اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است

خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است

سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
درشعر من حقیقت یک ماجرا کم است

-بهمنی-

⇜ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

نامزدانه

وقتی اینایی که تازه نامزد کردن رو می بینم, این شکلی میشم: :دی و تو دلم میگم, اون وقتا ما هم انقدررررررررررررررررر ضایع بودیم؟!

پانوشت:
ما که خیلی سعی می کردیم خویشتن دار باشیم و حفظ ظاهر کنیم!

⇜ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

صَـرف زمان

image

اون وختا که مجرد بودم، به این فکر می کردم که الان همسر آینده عزیزم کجاس؟ داره چیکار میکنه الان؟ روی کدوم پروژه تحقیقاتی کار میکنه؟
یا مثلا چند سالشه؟ کار و بارش چیه؟ تا اینکه مزدوج شدم.
امروز تولد همسر آینده عزیزمه! که الان میشه همسر مضارع عزیزم! همسری که در آینده بعید بود و تبدیل به حال ساده شد! نه اشتباه گفتم. حال استمراری….
همسری که ان شاالله تا همیشه کنارهم باشیم.

همسر بعید و دور  و نزدیکم… تولدت مبارک :) :گل

پ ن: حدودا بیست روز قبل تولدش رو جشن گرفتم و تمام شد :)
عکس هم عکس کیک تولد حضرت والا هستند. خودم پَز! :مغرور

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

ملزومات یک سفر خوب

سفر، فی نفسه لذتبخش نیست. عوامل جانبی باعث خوبی آن هستند. یکی از مهم ترین عوامل به نظر من، همسفر خوب است. همسفری که پایه باشد. باحال و سرحال و سرزنده باشد. داشتن چنین همسفری “افسانه” نیست. من چنین همســــ(فـ)ـــــــری دارم.

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش….