بازهم تولدم

امسال ۲۸ساله می شوم. وقتی به سی سالگی فکر می‌کنم استرس می‌گیرم. انگار زیاد است.
چند روز پیش کرم های مربوط به افتادگی پوست رو سرچ کردم. دوست داشتم کسی منو در این حالت نبینه. زیادی جاافتاده شده ام!!!

امسال چهارسال است که تولدم را در کنار آقای همسر سر می کنم.و البته بیست روزی است که هدیه ام را داد. همین    :دی گوشی که الان دارم باهاش اینا رو براتون می نویسم

امسال اولین سالی است که دو قند عسل در خانه دارم. چقدر دوستشان دارم این دلبرهای کوچک را. این ساداتِ خندان را. نگاهشان می کنم، فقط نگاه و پر از لذت می‌شوم. خدا حفظتان کند مادر!

دلم می خواست، برای روز تولدم عاشقانه ای بنویسم برای همسر. اما دیدم ایشون که وبلاگمو نمی خونن،پس منصرف شدم  :زبان

خولاصه بهمن آمد و من دیدم که زندگی‌ام جریان دارد. زیباست، آرام است. دلنشین است. این جریانِ زندگی را دوست دارم. 

کتاب مورتالیته و جیغ سیاه


این کتاب با این اسم عجیبش، خاطرات دوران رزیدنتی خانم دکتر زویا طاووسیان است. رزیدنت زنان و زایمان بود.

کتاب الکترونیک و فرمت epub رو از فیدیبو‌خریدم و خواندم

بسیار روان و دلچسب بود. خیلی عالی احساستش رو بیان می کرد و به روی کاغذ می آورد.
خاطرات عجیبی که دلم میخواست واقعی نباشد. مثلا آنجا که آن هیولای مرده به سختی از بدن مادرش بیرون کشیده شد تا مادرش زنده بماند. تو دلم هی می گفتم: اه.‌.. به اینم میگن بچه؟؟

ولی دلم خواست بازهم بقیه‌ی کسانی که شغلهایی خاص دارند،کتاب بنویسند و بخوانم و بدانم که پشت درهای بسته چه اتفاقاتی می افتد.

به چه شب قشنگیه


دیشب ، نصف شب همسر پاشد رفت بخاری رو زیاد کنه، .پاش رفت روی این عروسکه.‌بچه ها خواب بودن. این صداهه بلند:

به چه شب قشنگیه

دلم چه تاپ تاپ میزنه

توی خونمون مهمونیه

جشن تولد منه

مبارکه مبارک

تولدت مبارک

بعد مگه تموم میشد؟ مگه‌ عروسکه ساکت می شد. ما استرسسسسسسس داشتیم که مبادا بچه ها بیدار بشن!
صبح بهش میگم: این چی بود دیگه؟!

گفت: شانسمونو دیدی؟ دو ساعت داشت تولدت مبارک می خوند :دی

آرزوی آرزو


می خوام یکی از آرزوهام رو براتون بگم. دلم میخواد کتاب خوبی رو ترجمه کنم.
این آرزو خیلی با روحیات، مهارتم و همه‌چیز همخوانی داره
خب حتماً الان میخوای بگی چرا اینکارو نمی کنم؟!

چون بازار نشر مشکلات زیادی دارد. مثلا اگر همین الان یک کتاب خیلی خوب را، خیلی خوب ترجمه کرده باشم،ممکن است ناشری پیدا نشود که آن را چاپ کند.اگر خودم چاپش کنم،باید دوره بیوفتم و بفروشمش. 

و اینطوری می شود که انگیزه مان را از دست می دهیم و آرزویمان را به گور می بریم ?

و انقدر این نوشته برایم خاص بود که دوتا عکس براش گذاشتم!!!!!!! :دی

کتاب رژیم جی ال را خواندم

کتاب رژیم جی ال رو خوندم. کتاب خوبی بود. خوندنش خالی از لطف نیست. در چند فصل و بخش توضیح داد که کمتر خوردن گلوکز چقدرررررررر خوبه.من کاملاً قانع شدم. بنظرم رژیم خوبی اومد. کلی هم تعریف می داد که آسونه. سخت نیست. لازم نیست چیزی رو حذف کنید و از این صوبتا.
در یک فصل و چند بخش چندین تا دستور غذایی برای صبحانه، ناهار، شام و دسرها داد. اما من ازشون خوشم نیومد :(

دو تا از عزیزانم رو میخوام بهتون معرفی کنم: برنج ، سیب زمینی سرخ شده.
بعد این کتاب بی عدب،میگفت از اینا نخورید. مریض میشید، چاق میشید (کتاب سیصد صفحه ای,نمیبینه خودش چقدر چاقه!)

ولی نتیجه گیری کلی که داشتم این بود: تقریبا در تمام سبک های تغذیه ای،بر خوردن روغن زیتون و نخوردن روغن هایی مثل روغن آفتابگردان و … تاکید دارن. تو این کتاب دوتا نکته جالب دیدم. که در عکس زیر می بینید:

بر خوردن مرغ محلی و تخم مرغ محلی حاصل چرای آزاد مرغ تاکید داشت

میگفت برنج های با دانه های کوچک‌ جی ال بیشتری دارن.سعی کنید عدس و لوبیا بریزید توبرنج که جی الش بیاد پایین. سیب زمینی های کوچک جی ال کمتری دارند که با بیشتر پختن ماکارونی و پاستا جی الشون بالا میره. اگه الدانته پخته بشن بهتره.
و یه توضیحاتی هم درباره اطلاعاتی که روی بسته بندی مواد غذایی قید شده نوشته بود. که چی هستن وکدوما جی ال کمتری دارن

من این کتاب رو ازفیدیبو خریدم. با فرمت epubبود.بسیار راحت خوندمش. حدود دو سه هزار تومن هم قیمتش بود.بسیار راضی بودم