یادگاری

نرگس سادات شب و روز در خانه کنکاش می‌کنه. شب و روز… بی وقفه! هرچی هم پیدا کنه،مال خودشه. 

یه کتاب کوچیک‌ آورد. مربوط به زمان دانشجویی آقای همسر. یه چندتا برگه یادداشت چسبدار اول کتاب بود. قسمت‌هایی از حرف‌های استادش رو نوشته بود. یه بیت شعر.وکارهایی که باید انجام بده.‌اولین کار، پایان نامه‌اش بود. دومی نوشته بود: صحبت با مامان‌درباره تعیین زمان‌عقد. ۹۱/۴/۱۵

 درحالیکه ما یک‌ماه زودتر عقدیدیم .‌
دیدن اون یادداشت باعث شد حس کنم تو موزه هستم. دارم تاریخ رو مرور می کنم‌ حس بسیار خوشایندی بهم دست داد وقتی فهمیدم اون بیت شعر رو‌نوشته بود تا بعداً برام پیامک کنه. 

حس خوبِ خوب.‌حس خوبِ داشتنِ او…

تولدت مبارک خوبِ من… دیدن ۳۲سالگیت خیلی لذت بخش است :گل 

2 دیدگاه برای «یادگاری»

  1. سلام…
    یعنی من از آقاتون بزرگترم؟! تولدشون مبارک…
    الان حس مادربزرگا بهم دست داد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.