همدردی

جهت همدردی با همسران شهدای مدافع حرم

دلم از زمین و زمان گرفته است. از اینکه قبر تو را در آغوش گرفته است. از اینکه یار مهربانم, نازنین همسرم در گوری سرد خفته است و اینک من باید سوگواری کنم و مردم تسلیت بگویند و در غمم شریک باشند. برایم طلب صبر کنند و دعا کنند که با پیامبر و ائمه محشور شوی. همش دعا می کنم که کاش من مرده بودم و داغ سنگین فراقت را تحمل  نمی کردم. زیر نگاه مردم آب نمی شدم و در فکر آینده ناله نمی زدم.
کاش حداقل پیکرت را می آوردند، نشستن بر مزار خالی دردناک تر است. هر چند تو که غسل لازم نداشتی، اما وقتی به این فکر می کنم که حتی از این دنیا کفنی هم نداشتی، قلبم آتش می گیرد.
به بهترین روزهای عمرم که روزهای با تو بودن، بود فکر می کنم. به شیرین ترین حرفها که از دهان تو شنیدم. گوش هایم از شنیدن حرفهایت نوازش میشد. حالا می فهمم که چرا روحم در کنارت تازه میشد، تو مرد با غیرتی بود که از حرم عمه سادات دفاع کردی و از جنس خدا بودی. برای همین انقدر زندگی در کنارت شیرین و دلچسب بود. عزیز دلم، حالا که پیش خدا رفتی، سلام مرا برسان. روی ماه خداوند را ببوس…

⇜ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

1 دیدگاه برای «همدردی»

  1. این مطلب تنها و تنها جهت همدردی بود. فکر نکنید اتفاقی افتاده است. فقط اینجا من می بینم که جوانان, پدران، پر پر می شوند تا مظلومیت ریشه کن شود و اسلام عزیز پایدار و پاینده بماند.

    و من الله توفیق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.