وقت صبحونه بود. یه کیک صبحونه رو با چاقو به صورت عمودی برش دادم. مامان آمد، کیک رو که دید گفت:
– این کیکه خودش اینطوری بود؟!
– آره… این چاقو هم توش بود!!!
ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش..
وقت صبحونه بود. یه کیک صبحونه رو با چاقو به صورت عمودی برش دادم. مامان آمد، کیک رو که دید گفت:
– این کیکه خودش اینطوری بود؟!
– آره… این چاقو هم توش بود!!!
ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش..