یکی دو سالی میشه که خیلی رفتم تو نخ شخصیت شناسی و رفتارشناسی و جامعه شناسی رفتار آدمهای دور و برم. چندین تا مطلب هم نوشتم دربارش. مثلا درباره خودبزرگ بین ها و خودکوچک بین ها و … .
حتا یه بارم اومدم نوشتم که دیگه درباره آدمها نمی نویسم. حالا تو دلم میگم خب چه کاریه؟ بذار حرفامو بزنم!
اینا همه مقدمه بود. اصل مطلب اینه که اون آدمهایی که با ورود به یه مرحله جدید از زندگی ظاهرشون تغییر میکنه خیلی بنظرم عجیبن و در عین حال جالبن! مثلا:”ورود به دانشگاه”
ما تو همکلاسیامون داشتیم اونایی که اون اولها با لباس فرم مدرسه می امدن دانشگاه. درباره ترمهای آخرشون هیچی نمیگم .
یا همون “دوره بلوغ” و رفتارهای بعضی همکلاسیها برای اینکه زودتر بزرگ شوند. یا “ازدواج” حتا. من خیلیا رو دیدم ازدواج کردن و انقدر ظاهرشون تغییر کرده که تو فکر کردم نکنه بنده خدا قبلنا تو معذوریت بوده؟ یک مثال دیگه رو فقط خودم تا حالا کشف کردم! مثال “تغییر عاشقانه”! مثلا دخترخانم یه آقاپسری رو دوست داره. واسه اینکه باهاش ازدواج کنه به ایده آلهای او خودشو نزدیک میکنه. وقتی که بهم نرسیدن. با سرعت باورنکردنی به حالت قبلیش رجوع میکنه و حتا رفتارهای قبلیش رو بسیار شدیدتر میکنه تا حرص اون طرف بیشتر دربیاد! خدا توفیقش بده …
ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…