گفته بودم که “جانستان کابلستان” را در یک روز خواندم و در آن غرق شدم؟؟
عالی بود و کم نظیر. روایتی از مکانی نزدیک که غریب واقع شده. روایتی پرطمطراق از آدمهایی آشنا. روایتی از پایتخت فرهنگی ایران. روایتی از مردمانی زجردیده و ستم کشیده. روایتی از غربتی قریب.
و این روایت با مشکلات نویسنده که کسی جز رضا امیرخانی نبود، ادغام شده بود. کسی که به کشوری ناامن همچون افغانستان با زن و بچهاش سفر میکند و آنها را در هرات رها میکند و برای زیارت و سیاحت به مزار شریف میرود و در آنجا زار و نزار میشود. برای یک روز میرود و هفت روز….
بخوانید تا بدانید
ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…