آموزش خبر نویسی

تعریف خبر:

– خبر، گزارش رویداد است.

– خبر، گزاره ای است که اگر با حقیقت تطبیق داده شود، صادق  است

– خبر، نوزادی است که بلافاصله بعد از تولد میمیرد!

 

ارزشهای خبر نویسی: (به ترتیب اهمیت)

هر رویدادی ارزش خبری ندارد. هر خبر باید شامل حداقل یکی از ارزشهای خبری باشد.

۱٫ فرض کنید دوست من، توی دانشگاه، زمین خورده و پاش شکسته، فرض کنید وزیر داره از وزارت خونه میاد بیرون که میخوره زمین  و پاش میشکنه. کدوم خبر مهم تریه؟؟؟

شما الان با اولین ارزش خبری یعنی شهرت آشنا شدید. شهرت میتواند حقیقی یا حقوقی باشد.

۲٫یه خبر توی دانشگاه ما اتفاق میافته. فقط مربوط به دانشجویان ما میشه. اما وقتی مزیر علوم یه صحبتی میکنه مربوط به تمام دانشجویان میشه. و هر چه فراگیری یه خبر بیشتر باشه، مخاطب بیشتری داره و بهتره.

۳٫ فرض کنید که آب پایتخت یکی از کشورهای آفریقایی یه روز قطع میشه، و آب شهر شما هم همون روز قطع شده. اگه شما بخواهید خبر بنویسید. کدوم خبر رو مینویسید؟؟؟

این یعنی مجاورت مکانی. مجاورت مکانی همون مجاورت جغرافیاییه. حالا مجاورت معنوی چیه؟  به نظر شما چرا کشته شدن شیعه های چین مهم بوده؟ چون ما مجاورت معنوی داریم باهاشون.

۴٫ در نامه ای که آقای رفسنجانی به رهبر نوشته بودند:« اگر به وضع موجود رسیدگی نکنید، آتشفشان ملت فوران خواهد کرد». چرا این خبر تا مدتها تیتر بعضی روزنامه هاست؟؟؟

این به دلیل اختلاف، برخورد و درگیری و تنش در این خبر است.

۵٫ فرض کنیدکه یه اتوبوس تصادف میکنه و ۳۸نفر کشته و زخمی میده و یه جای دیگه یه زلزله میاد و دهها هزار نفر میمیرن. کدوم خبر مهم تره؟؟؟

معلومه که خبر دوم به دلیل اینکه فراوانی و آماره بیشتری داره مهم تره.

۶٫ لاله و لادن رو هنوز همه بیاد دارن. چرا؟؟؟ به دلیل استثا و خارقالعاده بودن خبرشون. یک گوسفند ۹پا. یک گوساله ۳ سر و….

۷٫ تازگی: خبر بایدتازه باشه. امروز تو شهر ما اعتصاب میشه. این خبر بزودی در همه رسانه ها پخش میشه. اگه یه روزنامه این خبر رو ۱۰ روز دیگه چاپ کنه، کارش چقدر اشتباه بوده؟؟؟

ولی بعضی از اخبار هستند که الان اتفاق نیافتدند اما برای مخاطب تازگی دارن. مثل اینکه مثلا رضا خان خودش از ایران رفتهو انگلیس اونو مجبور به رفتن نکرده، میتونه خبر جالب و مخاطب پسندی باشه.

 

&&&&&&&&&&&&&&^^^^^^^^^^^&&&&&&&&&&&&&&

 

ارکان خبر:

 

حالا باید بدانیم که وقتی میخوایم خبر بنویسیم باید چه اطلاعاتی داشته باشیم.

فرض کنید یه کسی آمده دانشگاه ما و سخنرانی کرده. ارکان این خبر رو بررسی میکنیم:

۳ تا ک :   که (این فرد کی بوده؟) –» مجاورت با عنصر خبریه شهرت؛ کجا(کجا سخنرانی کرده؟ در دانشگاه؟ در آمفی تاتر؟) –» مجاورت با عنصر مجاورت؛ کِی ( چه زمانی سخنرانی کرده) –» مجاورت با عنصر تازگی

۳تا چ:  چه( ماهیت خبر چه بوده؟ شکل سخنرانی مهم است؟ موضوع سخنرانی و …)؛  چرا( به چه منظوری سخنرانی کرده و هدف چه بوده؟؟) ؛ چگونه

هر چه دو عنصر چرا و چگ.نه بیشتر توضیح داده شوند؛ خبر حالت گزارشی بودن بیشتر به خود میگیرد.

&&&&&&&&&&&&&^^^^^^^^^^^^^&&&&&&&&&&&

 

سبک های خبر نویسی:

خبر به دو صورت کلی تنظیم میشود: تاریخی و هرم وارونه.

 

یه مراسم سخنرانی رو دوباره تصور کنید.

تنظیم خبر به صورت تاریخی:

پنج شنبه – ۳۰/۷/۸۸ – ساعت ۸شروع مراسم با قرائت قرآن، ساعت ۸:۱۵ سرود ملی، ساعت ۸:۲۰ مجری روی سن رفت و صحبت کرد، ساعت ۸:۳۰ از سخنران دعوت کرد که صحبت کند، سخنرا ن گفت: بسم الله الرحمن الرحیم…………. .

تنظیم خبر به صورت هرم وارونه:

برگزاری مراسم سخنرانی در دانگاه فلان

آقای ایکس در دانگاه فلان با موضوع بهمان سخنرانی کرد. ایشان ضمن اشاره به ….. .

 

خب، چقدر فرق دارن؟؟

فرض کنید چهار تا اتفاق به ترتیب زمان میافته. ۱، ۲، ۳، ۴٫ ولی سه از همه مهمتره. وقتی خبر به صورت تاریخی تنظیم میشه. مخاطب باید از اولش بخونه تا به ۳ برسه. اگه حوصلش سر رفت و نخواندش تقصیر اونی میشه که این خبر رو به صورت تاریخ تنظیم کرده. ولی وقتی خبر به صور تهرم وارونه تنظیم میشه، ممکنه شکل اعداد مثلا اینوطوری بشه: ۳،۲،۴،۱٫  باید اطلاعاتی که مهم ترن، زودتر در خبر قید بشن.

 &&&&&&&&&^^^^^^^^^^^^^^^^^^&&&&&&&&&&&&&&

 

تنظیم خبر:

خبر سه قسمت اصلی داره:

۱٫     تیتر: که شامل رو تیترو تیتر اصلی و زیر تیتر میشه. البته نوشتن رو تیترو زیر تیتر ضروری نیست.

۲٫     لید:  اولین پاراگراف ، بعد از تیتر که bold نوشته میشه. خلاصۀ خبره. باید طوری نوشته بشه که مخاطب جذب بشه که بقیه خبر رو بخونه. باید نه خیلی طولانی و نه خیلی کوتاه باشه.

۳٫     متن: خبر باید بین ۴ یا ۵ پاراگراف باشه. (اگه بیشتر باشه با صفحه آرا، دچار مشکل میشید؛ چون همۀ خبر شما رو چاپ نمی کنه)

 

&&&&&&&&&&^^^^^^^^^^^^^^^^^^^&&&&&&&&&&&&&&

 

حالا یه خبر میگم شما بنویسید:

 

خبر برگزاریه مراسم معارفۀ جدیدالورودها با حضور رئیس دانشگاه و مسئول آموزش و بقیه مسئولین دانشگاه و معرفی دانشجویان نخبه و برتر. همراه با پذیرای و پخش کلیپ فعالیت های امور فرهنگی در سال تحصیلی گذشته. ساعت ۴ بعداز ظهر روز چهارشنبه  ۲۹/۷/۸۸ در آمفی تاتر  شروع شده و ساعت ۶ هم تموم شده. ( به شبک هرم وارونه تنظیم کنید. اول متن رو بنویسید و بعد تیتر بزنید. میتونید با نگاه کردن به یه روزنامه، اطلاعاتتون رو دربارۀ تنظیم خبر بالا ببرید)

 

منابع مطالعاتی آزاد:

خبرنویسی مدرن  (دکتر یونس شکر خواه)

 

روزنامه نگاری در نشریات دانشجویی  ( قلندری)

 

اخلاق روزنامه نگاری  (موسسه امام)

 

روزنامه نگاری نوین (یونس شکر خواه)

 

www.dat.blogfa.com

www.jadidnews.com

 

دخترونه (پسرا هم میتونن بخونن)

سلام  دخترا!

حالتون چطوره؟ خوبین؟ خوش میگذره؟ کیفتون کوکه؟ چرا نباشه؟ امروز روزماست. به به… به به…

دخترا روزتون مبارک. دخترا روزمون مبارک 

……………………………………………………………………………………….

سلام رفقا!

امروز سر کلاس زبانشناسی (همون کتاب جوروج یول) استادمون گفت:« خیلی از اوقات جملاتی رو که ما استفاده میکنیم، اولین باریه که استفاده کردیم….»  همچین که استاد اینو گفت، حدیث گفت:« فرانک، دوست دارم!»  و حدیث این جمله رو برای اولین بار استفاده کرده بود!!!

پ ن: توی یکی از آپهای قبل نوشته بودم که حدیث  گوشی اش از بی استفاده بودن داره متلاشی میشه. حدیث، حتی راضی بود که شماره اش رو اینجا بذاریم تا شاید کسی بهش بزنگه!  از اون روز تا به امروز یه نفر پیدا شده که جنسیتش هم معلوم نیست و تا الان ۴۵ تا اسمس داده و می نویسه:« لطفا با من تماس بگیرید!»  یکی نیست بگه، بچه پررو مگه توی کدوم جزیره ی دور افتاده ای هستی که خودت نمی زنگی و بگی چی کار داری؟!  مزاحم هم، مزاحم های قدیم!!

……………………………………………………………………………

یه چیز دیگه ای هم میخواستم بنویسم که فعلا یادم نمیاد، تمام نشونه های اولیه آلزایمر رو دارم!! اگه دیدین دیگه آپ نکردم،دلیل اینه که رمز عبور رو فراموش کردم

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش….

حرف حسابم باشماست، آقای جورج یول

سلام آقای جورج یول. بله … سلام. با شما هستم. اشتباه نکردید، آقای جورج یول. حال  ما خوب است (البته اگر شما بذارید) حال شما چطور است؟ چه  شده است شما را؟ مطمئن باشید که سر صحبتم باشماست. شما که دستی  دستی زده اید و ما را بیچاره کردید و گذاشته اید کنار. آقای جورج یول، پدرت خوب، مادرت خوب. بیکار بودی؟؟؟ شما مگر چندبار میخواهید زندگی کنید که عمر خود را بر سر یه چنین کتابی گذاشتید؟! آخه the study of language  هم the study of language  های قدیم. این چه کتابی است نوشتید؟ آیا شما فکر کردید که ما دیکشنری سر خودیم؟؟ یا اینکه ۶۱ هستیم که دیکشنری رو روی خودمان آپلود کنیم؟ شما که می دانید این کتاب برای

Who studied English as a second language  است. پس واقعا انگیزه تان چه بوده است؟؟ تصمیم گرفته بودم که این ترم کتابهایم را بدون راهنما بخوانم و موفق هم باشم. اما مگر شما می گذارید؟ با این کتاب عتیقه ای که شما نوشتید؛ پری روز، راهنمای کتاب قشنگتان را از یه دوست سال بالایی قرض گرفتم. وقتی رسیدم خونه، کتاب همرام نبود. کیفم رو حسابی زیر و رو کردم، زیر تخت و زیر میز رو گشتم؛ نبود که نبود. شاید باورش براتون سخت باشه، اما اولین بار که یه چیزی رو گم می کردم و چه برسه به اینکه امانت هم باشه. هر چی  گشتم کمتر پیدا کردم. ناراحت شدم که گمش کردم. آقای جوروج یول ، تقصیر شماست، اگه کتابتون انقدر سخت نبود، من نیازی به راهنما پیدا نمی کردم که الان هم بخواد گم بشه. امروز صبح به ذهنم رسید که حتما توی تاکسی جا گذاشتم. وقتی از دانشگاه بر میگشتم، رفتم سر خط تاکسی و گفتم که پری روز توی یکی از تاکسی ها که پراید چنین و چنان بود یه کتاب خیلی کلفت آبی رو جا گذاشتم. مسئول خط که یه آقای سن دار بود، گفت:« دختر، حواست کجا بود؟ بیا پیش منه، بیا تا بهت بدمش» گرفتمش و آمدم خونه.

آقای جورج گفته باشم؛ یا میری در کتابت تجدید نظر میکنی و از کلمات آسون تری اسفاده میکنی، یا اینکه دفعه آخرت باشه کتاب مینویسی.

آقای جورج یول، همۀ استادهامون میگن:« ساده نویسی هنره. »  طبق این نظریه، شما آدم بی هنری هستید!! ببخشیدا… تقصیر خودتونه که انقدر از کلمات قلنبه سلمنبه استفاده کردید که هر چی دیکشنریه لانگ من رو زیر رو کردم هیچی پیدا نکردم.

حرف آخر اینکه، خیلی حرصم رو درآوردی، متاسفـــــــم برات…. واسه اینکه حرصت رو دربیارم و به هدف شومت نرسی یه طوری پاسش میکنم که چشات از حدقه دربیاد….

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش….

۱ ۲ ۳

۱٫

از دانشگاه برمیگشتم. رسیدم سر کوچه مون. از سر کوچه که پیچیدم تو. همون جا نشسته بود. بدجوری تو نخم بود. محلش نذاشتم. داشتم از کنارش رد میشدم که نمی دونم چی شد و یه دفعه نگاهم به نگاهش دوخته شد. اخم کردم. نگاهم که به سیبلهای بامزه اش افتاد خنده ام گرفت. همچین که من خندیدم ، او هم به مراد دلش رسید. افتاد دنبالم. من میرفتمو او هم می آمد. گفتم وقتی برسم در خونمون حتما همون جا می مونه.اما داشت می آمد تو!!! گفتم:« نه… تروخدا بفرما…» تو چشام نگاه میکرد. دیوونه چشاش بودم . خیلی خوش رنگن. همین طوری نگاه میکرد و هیچی نمی گفت. با نگاهش نمی ذاشت برم خونه. نشستم پیشش و گفتم:« پیشی جونم… غذای امشبت محفوظه ….الان دیگه میشه برم؟؟» یه میـــو گفت و اوکی رو داد و منم آمدم خونه!!

…………………………………………………………………………………………………………..

۲٫

امروز لکچر دادم. خوب بود. همیشه وقتی یه نفر لکچر میده، به خاطر اینکه اعتماد به نفسش رو ببرن بالا و ازش تشکر کنن، دست میزنن. به هر حال این یه رسم شده توی دانشگاه ما. امروز که لکچر دادم، هیچ کس زحمت نکشید و دستاش رو بهم نزد تا صدایی حاصل بشه و ما ( من و ۵ نفر دیگری که لکچر دادیم) اعتماد به نفسمان قل قل کند.

………………………………………………………………………………………………………..

۳٫

کلانتر دیروز رسماً استعفاشو نوشت. معاون خیلی ناراحت بود. معاون برای دو روز سرپرست شده بود، اما حتی زحمت نکشید و یه سر به اتاق تربیت بدنی بزنه. قضیه استوار هم کنسل شد ، چون شهرستانیه، با کلانتر شدنش موافقت نشد. امروز یه کلانتر جدید معرفی شد و فردا جلسه معرفه است. کلانتر جدید، ورژن جدیدی از کلانتر قبلیه. آپ دیدت شده است. کلانتر قبلی مدل ۶۴ بود. این یکی مدل ۶۸ هستش و امکانات بیشتری هم دارد.

 

پانوشت مربوط به ۳:  به افتخار حضور دوستان جدید، برای بار هزارم میگم که عضو فعال یکی از تشکل های دانشگاهمون هستم. کلانتر، کلانترشه. معاون هم، معاونشه. با عضویت توی این تشکل، یه عالمه دوست از ما بهترون پیدا کردم. قبلا اتاق ما خیلی کوچیک بود. با تصاحب اتاق تربیت بدنی، مثلا میخوایم به فعالیتهامون توسعه ببخشیم. لازم به ذکر است که هم اکنون فعالیت های ما نزول کرده اند. هر سال بدتر از پارسال.

  ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش….

تست

۱)      اساتیدی که … می دهند ،… اند.

الف) نمره-خوب                               ب) جزوه – ولخرج

ج) سوالهای امتحان را – عشق          د) هیچی  نـ – اخلاقی؟

 

۲)غذای سلف  … است.

الف) خوشمزه           ب) گند                ج) مرض             د) شفا!

 

۳) دانشگاه  از هر نظر … است.

الف) بهشت             ب) صفا سیتی    ج) جهنم سیتی   د) گزینه الف و ب

 

۴) دانشجویان جدیدالورود … اند.

الف) پخموله           ب) سیب زمینی   ج) با کلاس          د) درس خوان

 

۵) شبها که دانشجویان … .

الف) کلاسشان تمام می شوند، جغدها بیدارند.

ب) می خوابند، آقا پلیسه بیداره

ج) چت می کنند، والدین خوابند

د) درس می خوانند، استاد خوش حال است

 

 

۶) سرکلاس، استاد … و دانشجو … است.

الف) ساکت – خواب           ب) اکتیو – خواب  

  ج) مافوق اکتیو – بیدار       د) بالاترین درجه اکتیو – خندان

 

۷) وقتی استاد درس می پرسد، دانشجو … است.

الف) گریان        ب) مضطرب            ج) قرمز شده         د) خندان!

 

۸) موقع انتخاب واحد، سایت دانشگاه … است.

الف) خر تو خر

ب) سگ صاحبش رو نمی شناسه، دانشجو استاد رو

ج) شتر با بارش گم میشه

د)شلوغ

 …………………………………

اینو خودم نوشتم. مجوز هم داره. هرکجا میخواین چاپش کنین….

 

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش….