روز دومی که من بیمارستان بودم، مامان و بابام، آقا سید و حاج خانوم (مادرش) اومدن بیمارستان. حالا فکر کنید مثلاً من خوابم. یا پرستارها هی واسم سرم میزنن یا مثلاً آنتیبیوتیک. یا ازم آزمایش میگیرن. چند تا دکتر هی میان و میرن و معاینه میکنن. دردِ من در هاله ای از ابهامه. بعد همش یه سوال واسه من وجود داشت، این چهار نفر چرا خودش را در بیمارستان خسته میکنند، وقتی هیچ کاری از دستشان بر نمیاد و همینجوری نشستیم و حرف میزنیم؟؟ یا حرف میزنن؟؟
مامان و حاج خانم اومده بودن بالا و تو اتاق پیش من بودن. اما بابا و آقا سید تو راهرو بیمارستان رو صندلی نشسته بودن. این سوال از ذهنم دور نمیشد که واقعاً این چهار نفر الان دارن چه کاری انجام میدهند، چرا نمیرن خونه و واسه خودشون استراحت کنن یا مثلاً تلویزیون نگاه کنن؟ همهشون روزه بودن و گناه داشتن. چندبار بهشون گفتم. حاج خانم گفت: بریم خونه چیکار کنیم؟؟ همین جا پیشت هستیم و خیالمون راحته و هی لازم نیست تلفن بزنیم و بپرسیم که چی شد!
تا اینجای ماجرا را که من خودم از نزدیک میدیدم اما آقا سید تعریف میکرد که وقتی ما بالا بودیم، آنها (سید+بابا) توی راهرو طبقه پایین روی صندلی نشسته بودند و از فرط بیکاری و از شدت بیخوابی شب گذشته چرت میزدند!! موبایلش شارژ نداشت و شارژر در دستش بود تا جایی پریز برقی پیدا کند و موبایل را شارژ نماید. و در اثنای چرت زدن، هی شارژر از دستش میخواست بیوفته و سیمش بین انگشتاش گیر میکرد و بین زمین و هوا آویزون میشد!
اما خانه رفتن معنی نداشت.
پانوشت:
یعنی الان خواستم بدونید که من چقدر هواخواه دارم! یعنی حاضر نبودن از بیمارستان، یک قدم برن اون طرف تر! یعنی من یه همچین عنصر مهمی در خانواده هستم که بدون من خانه برایشان معنی نداشت. :دی یعنی…. (بقیه معانیش را خودتان پیدا کنید!)
ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…
سلام بر تو دختر و عروس محبوب خانواده.
دست راستت زیر سر ما دخترم.
سلام
ممنون :دی
سلام
همیشه همین است، نگرانی توی خانه ماندن خیلی بیشتر است، حتی اگر هیچ خبری نشود و هیچ کاری از دست آدم برنیاید. حداقلش این است که بی خبر نمی مانی.
البته شکی نیست که شما عنصر مهمی هستی… :)
سلام
عنصر مهم… بعله…:دی
سلام
حداقل یکی در بین این همه مطالب حفاظت شده، مطلب عمومی هم بزارین .
کمی به فکر خواننده های وبلاگ باشین.
آرزوی سلامت ، موفقیت و عاقبت به خیری، برای خانواده ای که تک تک عناصرش مهم اند.
سلام
خودم هم متوجه شدم که خواننده پراکنی کردهام. بازدید وبلاگم ۳۰۰ تا کم شده.
سعی میکنم پست عمومی بیشتر بذارم.
بازهم ممنون
سلام گلی پس چی فکر کردی ؟ کم الکی نیستی واسه خودت .ما دوتت داهیم :*
سلام عزیزم. مرسی خواهری :بوس :بغل