تو راه بودیم و توی ماشین. سی دی سخنرانی حاج اقای فاطمی نیا رو گذاشته بودیم. درباره سلوک صحبت می کرد. اینکه سلوک فقط نماز و روزه نیست و هرکس سلوکی داره. بعضیا سلوکشون همسر بداخلاقشونه که تحملش میکنن و طلاق نمی گیرن و در کنار اون همسر رشد میکنن.
از ماشین پیاده شدیم و رفتیم. وقتی برگشتیم و سوار شدیم، من داشتم وسط خیابون گریه میکردم. نشستیم تو ماشین و آقای همسر سعی میکرد آرومم کنه. و گفت: صبر داشته باش. اینم سلوک ماست…
پانوشت:
اون روز خانوم کوچیک رو برده بودیم دکتر. و از حرفایی که دکتر میزد من خیلی ناراحت شدم و معنی واقعی استرس و فشار روانی رو با تک تک سلول های بدنم درک کردم . و واقعا سلامتی و امنیت دو نعمت پنهان اند (امام علی علیه السلام) :(
ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…
حالا نگران نشیدا!
همه بچه ها مریض میشن…
نگران شدیم… درست توضیح بده ببینیم چی شده، قلب ما که اومد تو دهنمون…
الهام… بیست و چند روز اسفناک رو تصور کن که نرگسی تبدیل شده بود به کلکسیونی از بیماری:
تب شدید، اسهال خونی، فقر آهن، کلسیم، فسفر، روی. کمبود رشد، کاهش وزن، کوتاهی قد و …
هر جا می رفتیم دکتر نتیجه نمی گرفتیم. کم کم میخاستیم بیایم تهران دکتر. به حق همون اربعین امام حسین (ع) خوب شد. می خواستن بستریش کنن. از زندگی ساقط شده بودم. روزی ۱۵نوبت دارو میخورد. بگم بازم یا بسه؟!
سلام. الهی…. هم نرگس سادات اذیت شده هم تو و همسرت.
خدا رو شکر که به خیر گذشته و انشاالله که همیشه درکنار هم سلامت باشید. خدا رو صدهزار مرتبه شکر.
برای نرگس سادات گوسفند عقیقه کنید.
سلام
اون دفعه یادت رفت سلام کنی. الان داری جبران میکنی؟
خیلی اذیت شدیم. ولی خدا رو شکر تموم شد.
ولی همه اون روزای بد گذشتن. و خدا رو شکر نرگس سادات سلامتیش رو بدست آورد.
سلام
واقعا یهو خیلی نگران شدما…
همه بچه ها مریض می شوند، تب می کنند…
بهانه گیر می شوند…
ان شاءالله خوب می شود.
سلام
ان شاالله
چی شده؟؟ :s
قصه درازه :s
سلام
بعد مدت ها این جا رو می خونم…
یادمه که خبر ازدواجت رو بهم داده بودی بعد از اون خبری ازت نداشتم
خوشحالم که خدا شیرینی زندگی رو هم بهت داده
التماس دعا
عید مبارک