روز اولی ورود به دانشگاه، دیدم به، یکی از کلاسام دو روز قبل تشکیل شده و استاد درس دادهو کتاب رو هم معرفی کرده و ما هنوز اندز خم هیچ کوچه ای نیستیم!
هنوز هیچی نشده، استاد راه ما رو به سمت زیراکس دونی کج کرده. وقتی رفتم که جزوه ام رو بگیرم، دیدم یه عده قبل از من زنیبیل گذاشتن. واقعا اینها جزء دسته السابقون السابقون بوده اند. اینجا یک خرده شبیه به صحرای محشره – الان که فکر میکنم، می بینم یه خرده بیشتر از یه خرده شبیه هستش- میگی نه؟ بخوان: همه با دهن تشنه و شکم گشنه زیر نور آفتاب تابنده، سر صف منتظرن تا نوبت به رفع و رجوعشون برسه. همه دلهایشان مضطربه. چون ممکنه وقتی نوبتشان بشه، جزوه تموم شده باشه (پیش میاد دیگه!) یا اینکه عمرشون کفاف نده که نوبتشون بشه ( بگو دور از جون!) البته صف طولانیه و ممکنه پیش بیاد دیگه! سر صف بودم، به این فکر میکردم که این مشکل زیراکس دونی کی می خواهد حل بشه؟ آیا با تغییر مکان زیراکس دونی، سرعت زیراکس بیشتر و یا اینکه صف کوتاهتر میشه؟؟ آیا با جابجایی زیارکس دونی مشکل سرما و گرمای صف حل میشه؟ آیا قیمت کمتر میشه؟ مهمترین سوال اینکه اصلا کسی به فکر حل مشکلات زیراکس دونی هست؟ ما توی این دانشگاه امیدمون فقط به خداست ، ما نمی خوایم اوضاع بهتر بشه. ما فقط میخوایم که اوضاع بدتر نشه، فقط همین. و دیگر هیچ.
ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…