کتاب زندگی کم خرج رو خوندم. ازش ایده گرفتم. اما دیگه کم کم حالم ازش بهم خورد. کلا نویسنده خودشو خفه می کرد و همههههه چیز رو دست دوم می خرید. می گشت تا حراج وسایل دست دوم پیدا کنه. به سختی وسایلشو ست می کرد. گاهی هم ست نمیشدن و بعضا ناهماهنگ بودن.
حتی در هدیه دادن هم صرفه جویی میکرد. مثلا اگه کسی یه هدیهی خیلی گرون قیمت به ما داده، واقعا نمیشه یه هدیه ضاغارت دستساز بهش بدیم.
بعضی کارهاشم خودمون، بالفطره انجام میدیم. مثلا نوشته بود، بجای ماشین نو، ماشین کارکرده بخرید. یا مثلا نوشته بود از بن هاتون استفاده کنید. از فروشگاه هایی که طرف قرداد شرکت محل کارتون هستن خرید کنید.ا ز مارکهای غیر معروفتر با قیمت کمتر خرید کنید. از دستمال پارچه ای بجای دستمال یکبار مصرف برای گردگیری استفاده کنید.
یه ایده جالب داشت که می گفت کاغذ خرید فروشگاه رو نگه دارید و قیمت ها رو مقایسهکنید که بتونید برای دفعات بعد مقایسه کنید و چیزای مناسبتر بخرید.
البته کتاب بنظر مقداری قدیمی می اومد چون درباره مدیریت کارتهای بانکی هیچی نگفته بود. انگار مربوط به زمانی بود که پول اسکناس بود فقط
در کل خوندانش خالی از لطف نیست. اما تقریبا به چهار هزار تومنی که دادم بجاش نمی ارزید