با خودم فکر کردم من که خونهام جدیده و خونه تکونی نمیخواد. ولی نه، بذار یه دستی به سر و روش بکشم تا برق بیوفته. ناسلامتی دم عیده. خوبیت نداره. خولاصه دست به کار شدم. همه سوراخ سمبه های خونه رو دستمال کشیدم و حسابی برق انداختم. چقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــدر خوشحال بودم که خونه انقـــــــــــــــــــــــــدر تمیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزه.
خولاصه در رو قُلف (قفل؟) کردم و رفتم خونه مامان اینا. وقتی رسیدم یک کم بعدش، هوای دلنشین اهواز پر از خاک و بدبختی شد. خولاصه فرداش که برگشتم خونه با یک اتفاق خاک به گوری مواجه شدم. از قضا پنجره اتاق خواب باز مونده و هر چی خاک تو اهواز بوده؛ اومده تو اتاق. یعنی تو اون لحظه فقط نزدم تو سر خودم. انقدر ناراحت شدم و غصه خوردم. بعد دوباره دست به کار شدم….
پانوشت:
ولی مثل اولش نشد.
مسئولین مربوطه واقعا ممنون از اینکه هیچ توجهی به اهواز و هوای ناجورش که پر از آلودگی و بیماریه نمیکنید و حتی هیچ اداره یا مدرسه را تعطیل نمیکتید. اجرکم عند الله
ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…
سلام عزیزم
زیارتت قبول
تا وقتی که نیومده بودم خوزستان حال مردم و نمی فهمیدم. توی اون چند روزی که مهمان استانتون بودیم تجربه هوای پر ازگرد و خاک رو داشتیم. خیلی اذیت شدیم.
:(
سلام
بالاخره آدرست درست شد
چند وقت که هی آدرس می گذاشتی و هر دفعه نمی تونستم باز کنم وبلاگت رو
چه ضدحالی خوردی اول کاری!
ای وای …..ش خنده
اتفاقا همین اتفاق هم برا من افتاد …..
اگه این اتفاق برا افتاد، چجوری میتونی بخندی؟؟؟ عروس هم عروسای قدیم!