شبکه های اجتماعی مختلف، ویژگی های مختلف و متفاوت زیادی دارند. یکبار مطلبی می خواندم که نوشته بود، بعضی شبکه های اجتماعی مثل اینستاگرام افسردگی را افزایش می دهند.
یا مطلب دیگری خواندم ک نوشته بود:
آدمها نه بدبختی وبلاگهایشان و نه به خوشبختی پیج اینستاگرام هستد.
اینستاگرام یک برش واقعی—مجازی از زندگی کاربرانش است. بسیار دیدم کسانی که از عکاسی سر رشته دارند و عکس های خوبی می گیرند، مرفه بی درد خطاب می شوند.
ولی همین الان که دارم این مطلب را می نویسم، نمی دانم دقیقا در دنیای مجازی چه رفتاری مناسب است. دوست ندارم از آن دور باشم و بی اطلاع. دوست ندارم اکانت اینستاگرامم سفید و تهی باشد. بدون فالوور و من فقط فالووینگ باشم. از طرفی بازهم دوست ندارم, عکسهایی که با یک سرچ ساده در گوگل پیدا می کنم را در پیجم بگذرام. دوست دارم خالق عکسهایم باشم. اما چه کنم که قضاوت نشوم؟ تندرو و کندرو نباشم؟ تعادل رو حفظ کنم. اگر از بچه ام عکس بگذرام ، دوستانم می گویند که سرماخوردگی و مسمومیت جدید و عجیبش بخاطر این است که چشم خورده. اگر از غذاهایم عکس بگذارم، می گویند وای خوش به حالت… به ما هم بده… منم میخوام…
خب من این روزها کار خاصی نمی کنم. فقط دارم اینجا زندگی می کنم. یک زندگی روتین و ساده که می توانم از زوایای مختلفش عکسهای خوبی بگیرم و از خاطراتش مطالب خوبی در وبلاگم بنویسم. دوست دارم راهی در پیش بگیرم، برای وبلاگم و پیج اینستاگرامم، که کسی آه نکشد، قضاوتم نکند، حسادتی برانگیخته نشود. واقعا راه درست چیه؟
⇜ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…