اخر خرداد ۹۷

یهو دلم خواست بیام اینجا غر بزنم!

ایام امتحانات همسره. کلا یا تهرانه، یا اهواز. وقتی اهوازه، یا سرکاره، یا خونه نیست!

امروز خیلی سردرد و مخصوصا چشم درد داشتم. چشمامو با یه روسری بستم و کف اتاق دراز کشیدم. دخترکانم هم از موقعیت کمال استفاده رو بردن! مثلا در یک حرکت، نرگس رفت بالای دراور، جلوی آیینه، و از همون بالا پرید پایین، و روی پهلو و شکمم سقوط کرد! چنان شوکه شدم و جیغم رفت به هوا. دخترکم گفت ببخشید و راهشو کشید و رفت!!

همسر اومد بالا که ناهار بخوره. ساعت پنج. بهش گفتم سردرد دارم. اصن انقدر دخترا مثل ارکست سمفونیک، متحد و بی وقفه بالاسرمون جیغ زدن که باباشون نتونست بشینه و بهم بگه چی شده؟!!! در این حد!

بعد دخترا رو برد , من کمی خوابیدم و با صدای هولناکی پریدم. فاطمه سادات چرخ خیاطی روهل داد , و از روی میز انداختش. و قسمت زیرین چزخ خیاطی که چوبی بود، به شونصد قسمت تقسیم شد.

یک دفعه هیولای درونم زنده شد. بلند سر پا، و آتش از دهانش زبانه کشید. به صورتیکه تا چرخ خیاطی رو سر هم کردم، هر دوتاشون خوابیدن.

الان یه سوال دارم. اینا که انقدرررررر خوابشون می اومد، چرا نمی خوابیدن؟ چرا دراز نمی‌کشیدن؟! واقعا چرا؟!

فاسای شیرین

دیشب تو بغل همسر بود، همسر داشت سمبوسه میخورد.

در یک حرکت اکروباتیک #فاسا، سمبوسه رو کشید سمت خودش و بردش تو دهنش.

همسر تعجب همراه با هیجان بهش غلبه کرد. فکر کنم سمبوسه افتاد. گفت: داری چکار میکنی؟!

دماغ و دهن فاسا سمبوسه ای شد…

دیروز بغلم بود. اومدم آب بریزم تو لیوان بدهم به نرگس، #فاسا حمله کرد به یه لیوان شیشه ای. لیوان افتاد و خدا رو شکر نشکست…

بچه ها
بخاریم پر شده?
دیگه جا نداره

#فاسا هنوز داره زور چپون میکنه

امروز داشتم با نرگس حرف میزدم و همیطو راه می رفتم، دیدم فاسا نیست. دستپاچه شدممم.رفتم پشت پرده رو نگاه کردم وخواستم برم تو اشپزخونه زیر میز رو بگردم،
می بینم تو بغلمه?????

#فاسا

برا خودش تل میزنه
گوشی پزشکی (اسباب بازی) رو میذاره گردنش و نرگس رو معاینه میکنه.
پارچه میندازه تو صورتش و باهامون دالی بازی میکنه
۹۶.۱.۱۲
#فاسا

#فاسا راه میره
۹۶.۱.۲۵

امروز رفتم خونه بابام
تو اتاقم خوابیدم. بعد که بیدار شدم داداشم داشت با همسر حرف میزد. داداشمو صدا زدم و چیزی بهش گفتم.‌
یدفعه دیدم فاسا با شنیدن صدام با سرعت زیادی ، چهاردست و پا ، اومد تو اتاق و خودش رو انداخت روم. و همونطوری خوابش برد. درجا!

#فاسا
۹۶.۲.۱۷

داشتم این پیام رو مینوشتم که دیدم از تو آشپزخونه صدا میاد
تپ
تپ
تپ
تپپپ

یه چیزایی هی می افتادن. فاطمه سادات ۱۵تا تخم مرغ رو شکست?
رفتم تمیزش کردم?
#فاسا
۹۶/۶

انقدر خودم گشنه و تشنه ام
اماچون دخترم نگام میکنه هیچی نخوردم
#فاسا
۹۶۰۷۱۱

#فاسا انقدر بهانه میگیره که تازه یدفعه بلند گفتم: خدایا منو نصف کن?????

تازه هم زد قوریم رو شکست. بی قوری شدم. از فردا تو چی چایی و قهوه درست کنم

#فاسا با مونوپاد کوبید تو سر نرگس. از دستش کشیدمش. ناراحت شد. اولش دستاشو گذاشت تو صورتش و گریه کرد.بعدش منو زد!!!!!????

بهش گفتم چرا میزنیم؟ دوباره زد?

گفتمش ناراحت نباش . بیاد بغلم

اومد بغلم و محکم بغلم کرد و های های گریه کرد. دلم براش کباب شد?

چرا مونوپادو محکم کشیدم که دخترکم ناراحت بشه؟!

۹۶۱۰۰۱

عشق یعنی #فاسا بیاد، هلهله کنان شیشه شیر خالی رو بیاره و منظورشو برسونه که شیر میخواد و دستمو بکشه و منظورش این باشه که بلند شو شیر درست کن!

۹۶۱۱۰۴

#فاسا از صبح هیچیییی نخورد.
یعنی هیچی
سوپ درست کردم نخورد
برنج و خورشت نخورد
تخم مرغ نخورد
نون پنیر نخورد
دیگه نون و ماست بهش دادم
دراز کشید روی شکمم که بخوابه. حالش بهم خورد

همسر رفته بود طبقه پایین درس بخونه. زنگ زدم بهش.

لباسامونو عوض کردیم. نرگس خودش فاسا رو برد دستشویی و براش شلوار اورد و کمکش کرد

دراز کشیدیم بخوابیم. فاسا گشنه بود. هیچی نداشتیم بهش بدم بخوره که بدونم دوست داره.

بهش گفتم الان بابا میاد. خوراکی میاره.
بی صدا تو بغلم دراز کشید. صدای در حیاط که اومد، برگشت سمتم و خندید و گفت: بابا… ژیییر (شیر)??

نرگس خوابش برده بود.
به فاسا گفتم پاشو بریم. رفتیم دیدیم، بابا اومد و یه عالمه خوردنی اورد. فاسا نشست به خوردن. بیسکوییت مادر میخورد بعد اب میخورد که بره پایین. من و همسر نگاهش میکردیم و‌ خدا رو شکر میکردیم که خوشحاله. میخوره و هی میگفتیم خدا کنه دیگه حالش بهم نخوره

الانم اومدیم بخوابیم

نرگس شیرین من

پوست زیر ناخنش رو ‌کند و درد میکرد
هرچی چسب زخم میخریم، در عرض یک روز به اقسا نقاط دست و پاش میزنه و‌تمومش میکنه.
بهش گفتم یه پارچه بیار تا انگشتت رو ببندم.
اینو آورد. انگشتشو بستم، بقیشو گذاشت روش و خوابید
#نرگسسادات
۹۵.۱۲.۲۰

بهانه جدید #نرگسسادات موقع خواب:
-چرا بالشتم یخ نیست؟!… من بالشت یخ میخوام

۹۵.۱۲.۲۴

#نرگسسادات میگه: مامان تو «قبل» منی!

میگم: تو هم «قلب» منی عزیزم❤️

۹۵.۱۲

حواسم نبود، فاسا انقد موبایلمو گذاشت تو دهنش که صدای موبایل بم شد?

دو ساعت سشوار گرفتم توش تا درست شد.
#سیب #نرگسسادات

دیروز نرگس سادات تو اتاق یه لیوان شکست. خیلی پخش و‌پلا شد همه جا.

بهش گفتم از اتاق برو بیرون تا من جارو کنم.
هردقیقه می اومد. هی بیرونش میکردم.باز می اومد. میترسیدم شیشه بره تو پاش.
دسته آخر اومد تو اتاق،شروع کرد بادکنک بازی.?
بادکنک رو با دست زد. اد افتاد وسط شیشه ها و‌ترکید. یعنی من تمرکز کرده‌بودم که جایی شیشه نمونه و یدفعه این تو صورتم ترکید. کاملا اینجوری شدم

بعد خیلی محترمانه بهش گفتم: برو بیرون از اتاق تا خودمو نترکوندی!!!????????
#نرگسسادات
۹۶.۱.۱۲

امشب #نرگسسادات هی میگفت: آجیم، شلوارش خیلی قشنگه. و هی تعریف لباسای فاسا رو میداد.

بهش گفتم: نرگس… خوشبحااااالت آجی داری??
گفت: تو هم خوشبحالت، سید داری!??

۹۶.۱.۱۴

اینو برا همسر تعریف کردم. همسر گفت: عصر به #نرگسسادات گفتم تو دختر منی؟!
گفت: دختر تو عم. اما تو هانی مامانی هستی!!

#نرگسسادات گاهی به فاسا میگه: دُوٙر!?

#نرگسسادات رفت سر کشو. و میخواست یواشکی رژ بزنه. یکبار ازش گرفتم و دوباره رفت.

صداش زدم ‌ و خودم براش زدم.
پروااااااز کرد. انقدرررررر خوشحال شد. هی خودشو تو ایینه نگاه میکنه. ژست میگیره. میگه تو هم لباتو رنگ کن.

بهش گفتم این یه رازه. به کسی نگو. فقط هم تو خونه میشه اینکارو کنی. بعضیییییی وقتا.

فعلا که خیلیییی خوشحاله. تا ببینم بعد چی میشه??

۹۶.۱.۱۶

یکی از مشکلات ما موقع غذا خوردن اینه که نرگس همش گوشت میخواد. مثلا امروز ماهی داشتیم، فقط ماهی خالی میخواست. خب بهش میدیم اما چون برنج یا نون همراهش نخورده، خیلی زود گشنش میشه. بعد دیگه برنج خالی یا چیز دیگه نمیخوره.

امشب باباش بهش غذا داد. نرگس انقدر جیغ میزد ودهنش رو میبست و میگفت برنج بهم نده. فقط ماهی!!

دیگه با جنگ و دعوا تا غذاشو خورد

یا دیروز قیمه داشتیم. گوشت زیاد گذاشتم. تقریبا میتونم بگم خودم اصلا گوشت نخوردم. بعد از همسر پرسید و گفت خیلی کم گوشت گیرش اومده. نرگس همه رو خورد. سیر هم نشد. خو این چه وضعیه؟!

به زور و جیغ و داد، گوشتامونو میگیره ازمون?????

چراغهارو خاموش کردیم که بخوابیم.
نرگسسادات میگه میخوام لباسمو عوض کنم. چراغ رو روشن میکنه و‌میگه: اشکال نداره چراغو روشن کنم‌. اشکال نداره کور بشید!/?

من: :/

(بعضی وقتها که شب چراغ رو روشن میکنه بهش میگیم خاموشش کن، کور شدیم!)

۹۶.۱.۲۲

نرگسسادات  رفته رو صندلی تا دستش برسه. میگه دستم به این نریسیده بود، رفتم بالا!

۹۶.۱.۲۵

مادرشوهرم مدتیه دسته کلیدشو گم کرده. کلید در هال هم از ایناست که نمیشه از روش ساخت!
همسرم دسته کلید خودشو بهش داد. اما اینکه من و همسر ،از یه دسته کلید مشترک استفاده کنیم سخت بود.

بعد از تعطیلات،همسر رفت برا مامانش از همه کلیدها جدید ساخت. بجز کلید در هال!

حالا یک کم هوای خونه سرده، نرگس رفته کاپشن پوشیده. میبینم از تو جیب کاپشنش کلید مادرشوهرمو دراورده :|

چهره همسر بعد از دیدن دسته کلید مامانش:|||

یکی از دلایل اینکه پوست صورتم خوب نیست،اولادم هستن??

الان ماسک صورت گذاشتم. نرگس میگه: من مامان بد نمیخوام!

و الان رفته رومبل دراز کشیده و های های گریه سر داده:|

خیلی کم برای #نرگسسادات قصه میگم. چون قصه تموم بشه گریه میکنه. دست و پا میزنه. پاهاشو میکوبه زمین‌ .
چرا؟! چون پایان قصه رو دوست نداشته. چون یه قصه دیگه میخواد. چون قصه گرگ نداشته! چون کوتاه بوده. چون…

دلیلی نیست؟! خب دلیل میسازد!!!!

اصن همون لالایی میخونم بهتره باو!
۹۶.۱.۳۱

اونجا بودیم به نرگس گفتم هر دعایی دوست داری بکن.

موقع خواب ازش پرسیدم: چه دعایی کردی؟ گفت: دعا کردم یه نی نی دیگه داشته باشیم?
گفتم ما که نی نی داریم!?

گفت من دوست دارم خیلییییی آجی داشته باشم???

من :|

#نرگسسادات رفت لباسشو عوض کرد. در اتاق رو باز کرد و اومد بیرون و گفت: «خوش تیپ خانوم اومد»??

یه تونیک آستین حلقه ای، روی تی شرت! یه دامن روی شلوارک زیر زانو‌پوشیده بود. ترکیبی از آبی، صورتی، قهوه ای!!!?

۹۶.۲.۸

رفتم تو اتاق فاسا رو بخوابونم.
تو این فاصله نرگس گشنه اش شد. رفت هر چی سس تک نفره داشتیم رو‌خورد. پنیرهای گاو خندان رو هم خورد.

اومد پیشم میگه: دوتا از سس ها رو برات گذاشتم

و با دستش دوتا رو نشونم میده:✌️

پ ن: تشکر کنم که همه‌شو نخورده؟!??

دلم میخواد از نرگس براتون فیلم بگیرم
به پهنای صورت داره گریه میکنه یجوری که سرفه اش گرفته و حالش داره بهم میخوره

میگه: چرا من تو عروسیتون نبودم???

هرچیزی فکر کنید هم بهش گفتیم. اما آروم نشد

۹۶.۲.۲۳

تلویزیون رو خاموش کردم و به #نرگسسادات گفتم وقت خوابه‌

دوید و خودشو پرت کرد روی مبل و داااااد زد : من خوابم نمیاد

بهش گفتم هر روز همینو میگی و بعدش می خوابی. باااید بخوابی. برو تو اتاق
دوید تو اتاق و گریه کرد

بعد از یک دقیقه اومد بیرون. خیلی عصبانی شدم. می خواستم جیغ بزنم و بگم چرا اومدی بیرون. هنوز نگفته بودم که دیدم داره جیغ میزنه و میگه: مامانی بببخشید. مامانی ببخشید. بغلم کن. اشتباه کردم

دلم کباب شد. فیلم هندی شد. خودمم گریه ام گرفت…
۹۶ .۲.۲۵

امشیب رفتیم بیرون.یه جا‌وایسادیم ، همسر پیدا شد رفت چیزی بخره. کمی طول کشید. ماشین خاموش بود. نرگس اومد پشت فرمون نشست و بهم گفت:کجا ببرمتون خانوم محترم؟ گفتم: منو ببر پارک! همیطو که داشت یعنی منو میبرد، اشتباها دستش خورد و بوق زد.‌

یه پسربچه تقریبا پنج ساله ،عینکی، شلوارکی، سفید، مومشکی با عینک قرمز گرد داشت دوچرخه سواری می کرد.

اومد کنار شیشه ماشین و گفت: نباید بوق بزنی، پلیس میاد جریمه تون میکنه، جرثقیل میاد ماشین رو‌میبره پارکینگ‌تا پول جریمه رو ندید آزاد نمیکنه، دو ماه ماشینو نگه میدارن. اگه بوق نزنید پلیس نمیاد.‌الکی نباید بوق کبزنید. چرا دخترت بوق می زنه برای مردم؟ فقط باید وقتی ترافیکه یا یه ماشینی جلوت وایساده و حرکت نمیکنه، بوق بزنی

بهش گفتم: اما من دوست دارم بوق بزنم

کفت:پلیس میاد دستیگرت میکنه ومیبرت انقدر کتکت میزنه تا بمممممممیرررییی! این دور و اطراف پلیس زیاده.

خندیدم.
گفت:من جدی ام. نباید بخندیییی!

خیلی حرف می زد.خیلی! اسمشوبهم گفت. شغل باباش روگفت. اینکه کجا موهاشو کوتاه میکنه. اینکه تو ارایشگاه گریه نمیکنه و خیلی شجاعه. اینکه الان با باباش اومده تا باباش بره پیش دوستش. اینکه همیشه میاد.

اصلا حوصله مون سرنرفت.

بهش گفتم: رادیو امیرحسین ما میخوایم بریم
گفت :عاره. منم داشتم می رفتم دوچرخه سواری کنم ولی یادتون باشه، بوق نزنید!

چندبارمن و نرگس بهم نگاه کردیم و خندیدیم :))

#نرگسسادات دیشب موقع خواب گفت: میشه بریم خونه مون؟!
گفتم چرا؟
گفت من تختش رو دوست ندارم، میترسم بیوفتم.(ارتفاع تختهاش از تخت معمولی خیلی بیشتره)
گفتم میخوای روی زمین بخوابی؟
گفت عارهههه :)

پتو رو روی فرش پهن کردم و بالش گذاشتم و روی زمین خوابید…

#نرگسسادات رفت پیش باباش دراز کشید که بخوابه. میگه: یه گرگی،هاپویی چیزی برام تعریف کن تا بخوابم!

باباش :/
من :|

۹۶.۳.۱۲

#نرگسسادات بهانه گیری میکنه. بهش میگم: نی نی شدی؟
میگه: نههههه من بزرگم! خودت نی نی عی!?
با گوشه چشم نگاهش میکنم.

میگه: اینجوری نگاهم نکن…. ایییشش!?

من: نگاه خیره در دوربین??

دیروز به #نرگسسادات گفتم اسباب بازی هاتو جمع کن.

جمع کرد و بعدش خودشو ولو کرد روی مبل و گفت: من دلم میخواد بریم‌ اون خونه‌مون که خاله ها می اومدن خونمونو تمیز می کردن (منظورش هتل مشهد بود که توسط خاله ها نظافت می شد)

گفتم: منم دلم میخواد نرگس اما الان باید خودمون خونه رو مرتب کنیم
۹۶.۳.۲۳

تازه نرگس بهم میگه تو خاله داری؟
-اوهوم
+خاله کبری خالته؟
-عاره
+خاله فاطی خالته؟
-عارهه (از اینکه دیدم خاله هامو میشناسه ذوق کردم)
+منم خاله دارم؟
-نه
+من خاله دارم?… خاله نجمه خالمه??

باباش گفت: نرگس خیلی خاله نجمه رو دوست داری؟
گفت: عارههه
باباش:میخوای بری خونه اش چند روز بمونی؟
+تنها؟! نه!
-بگیم خاله نجمه بیاد پیشمون
+عارهههههه… تا بازی کنیم??

۹۶.۳.۲۵

بعد از مشکلات چند روزه فاضلاب خونه‌مون.
نرگس اومد گفت دستشویی دارم چکار کنم؟!
گفتم خب برو دستشوبی

گفت یعنی میتونم اب بریزم؟???
گفتم آره
گفت واقعا؟!
اومد بوسم کرد وپرید هوا و رفت دستشویی??
۹۶.۴.۲

یعنی انقدر بچه ها میان بهم می چسبن که جام نیست نفس بکشم!
دیشب به نرگس گفتم: له شدم! نمی تونم تکون بخورم?
میگه : بیاح! دستتو میتونی تکون بدی. الکی نگو!

نرگس جارو رو تو اتاق روشن ول کرده اومده. درحالیکه هی خودشو تکون میده میگه: مامان دستشویی دارم. حالا چکار کنم؟??

گفتم برو جارو روخاموش کن.برو دستشویی دیگه!?

۹۶/۵

اون قسمت دستگاه فشار سنج‌هست که به بازو می بندن و بیلبیلکش رو فشار میدن و اون قسمت باد میشه. میدونید کجاشو میگم؟

نرگس به عمه اش گفته دلم میخواد شکمم مثل تو بزرگ بشه! (عمه اش بارداره)

عمه اش هم دستگاه فشار رو بسته به شکم نرگس و بادش کرده ونرگس شکم گنده وخوشحال شده???

۹۶/۶

چند روز پیش نرگس به محمد میگه: بیا «سیدبازی» کنیم.
محمد: یعنی چی؟
نرگس: یعنی تو سید شو، من مامان میشم‌ . معصومه هم بچه مون بشه

محمد: باشه

نرگس: سید بیا بچه ها ببریم پارک
محمد: بذار ماشین رو اماده کنم
۹۶۰۷

نرگس به باباش میگه: شیرکاکائو بهم بده
باباش: خیلی چیز قاطی خوردی. حالت بد میشه باز استفراغ میکنی?
نرگس: خو میرم یه دیقه تو دستشویی استراغمو میکنم و میام??
باباش: یعنی اذیت نمیشی ؟
نرگس: نه. استراغ که خیلی راحته!!
باباش: خب بعدش باید بری امپول بزنی!?
نرگس: خب یواش میزنه. اشکال نداره
باباش: اصلا به پرستاره میگم محکم بزنه تا حالت جا بیاد
نرگس: نخیرم. مامانم بهش میگه و اون آرووووم میزنه?

پ ن: الان داره شیرکاکائو میخوره

۹۶۰۷۱۴

#نرگسسادات میگه: مامان یه چیزی هم برام درست کن (که بخوره)

بهش میگم: چشم قربان???

میگه: خبردااال (خبردار) و دستشو مثل خبردار کنار پیشونیش میذاره

عشق چیه؟
عاشقی چیه؟
بمیرم براش چیه؟

پای ترجمه نشستم و چشمم بین برگه ها و گوشی میره و میاد. تو ماگم برام ابمیوه میاره‌ .
میگم این تمیز نبود. توش قهوه خورده بودم.
میگه شستمش. بیا بخور. خسته شدی…#دختر_انیس_مادر
۹۶۰۹۲۰

امروز نرگس بهش میگفت: زهرا ، عمه رو نگاه کن. عمه رو نگاه کن. میخواد ازت عکس بگیره!

گفتم: من که عمه اش نیستم!
گفت پ چی؟ خاله‌شی؟
گفتم نه. زنداییشمم

گفت: زهرا زندایی رو نگاه کن?

جدیدا نرگس اخر همه جمله هاش میگه: د

بهت گفتم د
اب بده بهم،د
موهامو شونه کردم، د
داشتم تلویزیون نگاه میکردم،د

#نرگسسادات
۲۳۱۲۹۶

#نرگسسادات و‌ فاسا دارن بازی میکنن

نرگس یعنی مامانه. فاسا اسمش سارا است.
نرگس میره تو اتاق بخوابه ، فاسا نی نیه، گریه میکنه.
نرگس پا میشه میره پیش بچش، درجا ساکت میشه. تا میاد دوباره بچشگریه میکنه.

نرگس بهش میگه: باز چشه؟! سارا چته؟ چقدر بهت بگم نریزشون؟ نریزشون؟ (بسکوییتها رو میگه)

۹۶۱۲۲۸

هدیه روز پدر

شش پیشنهاد ایرانی برای هدیه روز پدر

میلاد حضرت علی (ع) نزدیک است و بازهم تکاپوی کمد خاک بخورد. با این شرایط به نظر می‌رسد که گزینه‌های روی میز کم هستند. اما ما چند پیشنهاد برایتان داریم که انتخاب و خرید هدیه برایتان راحت‌

تر شود.

گزینه‌ی اول. دیجیتالی ها

این روزها که وسایل دیجیتالی همه گیرتر از قبل شده اند. باتوجه به بودجه ای که مد نظر دارید می‌توانید برای پدر/ همسرتان گوشی تلفن همراه، شارژر همراه [پاور بانک]، فلش مموری، هارد اکسترنال،لپ تاپ و دیگر وسایل دیجیتالی که نیاز دارد را بخرید.

این وسایل احتمالاً ایشان را خوشحال و نیازشان را مرتفع می‌سازد. و شرکت های ایرانی که این محصولات را می‌سازند، خیلی محدود هستند. برای گوشی تلفن همراه تنها برند ایرانی خوب جی ال ایکس است. که با توجه به داشتن خدمات پس از فروش، قیمت مناسب و کیفیت مطلوب، می تواند گزینه مناسبی برای هدیه‌ی روز پدر باشد. اما متأسفانه دیگر محصولات دیجیتال در ایران ساخته نمی‌شوند. مثلاً فلش مموری یا شارژر همراه ایرانی نداریم.

گزینه‌ی دوم. لباس خانگی

همیشه لباس می‌تواند گزینه‌ی خوبی باشد. اما لطفاً جوراب نخرید! روئین‌تن پوش لباس‌های خانگی ، پیراهن و شلوار و کلا لباس‌های خوبی تولید می‌کند که کاملاً همتراز و حتی بهتر از نمونه‌های ترک هستند. این شرکت لباس زیر هم تولید می‌کند اما برای این مناسبت و هدیه دادن سراغش نروید. برای خودتان می‌گویم! اینطور برایتان بهتر است.

شرکت ساروک هم لباس‌های خوبی برا استفاده روزمره دارد که انقدر نخی و خنک هستند که دل پدرانمان را شاد و خنک نگه دارد.

گزینه‌ی سوم. کت و شلوار

کت و شلوار این قابلیت را دارد هدیه‌ای بسیار شیک و مورد پسند، برای روز پدر باشد. از برندهای خوب ایرانی که در این زمینه محصولات خوبی تولید می کنند، می‌توان به موکارلو ، هاکوپیان، گراد و ماکسیم اشاره کرد. این نکته را هم اضافه کنم که موکارلو همان شرکت جامه‌سرااست که بسیار معروف و قدیمی بود، چند سالی است که نامش راتغییر داده است. که اغلبشان در سال چندین بار تخفیف ویژه دارند.

گزینه‌ی چهارم. پارچه

یک قواره پارچه‌ی شلواری اعلا می‌تواند انتخاب خیلی خوبی باشد که پدر/ همسرمان آن را دقیقاً نزد اندازه‌ی خودش و نزد یک خیاط خوب می‌دوزد. شاید اگر حساب کنید خرید شلوار آماده مناسب تر باشد اما دو نکته وجود دارد. اول اینکه خرید شلوار برای دیگران کار ساده‌ای نیست. دوم اینکه شلوار دوخته شده با پارچه‌عای با کیفیتی مثل مطهری و مقدم، بسیار بیشتر عمر می‌کند و از لحاطاندازه متناسب‌تر و شیک‌تر از آب در می‌آید.

گزینه‌ی پنجم. عطر و ادکلن

بعد از سرچ‌ فراوان متوجه شدیم که انگار تنها برند ایرانی که ادکلن تولید می‌کند دیوایز (Diviz) است. که ادکلن‌های بسیار متنوعی در رنج‌های قیمت متفاوتی دارد. که با توجه به سلیقه و بودجه‌ای که مد نظر دارید،می‌توانید خرید کنید. البته بیک هم عطر تولید می‌کند اما مناسب هدیه روز پدر نیست. مگر اینکه یک کارتن عطر بیک هدیه بدهید!

گزینه‌ی ششم. گل و گلدان

هدیه دادن گل و‌گلدان طبیعی خیلی خوب است. نشاط خاصی به خانه می‌آورد و در این روزهای بهاری می‌تواند هدیه‌ای خوشایند پدر/ همسرمان باشد. البته باید ببینیم که این هدیه را می‌پسندند؟! و به باغبانی و نگهداری گل و گیاه علاقه دارند؟!

یکی از دیگر وسایل مرتبط به این حوزه، دستگاه آبیاری قطره ای است. که می‌تواند در مصرف آب صرفه جویی زیادی داشته باشد، آبیاری درختان و گیاهان باغچه خانه‌ی پدری را برایش راحت کند و رشد گیاهانش بهتر می شود. شرکت بازار لوله ایران تمام تجهیزات مرتبط را تولید می کند. این هدیه با قیمتی حدود صد هزار تومان می تواند هدیه ای بسیار متفاوت و کاربردی باشد.

اما در روز پدر و این عید بزرگ، مهم‌تر از هدیه، دور هم بودن، شاد کردن دل پدر و مادر است. به صورتی که قدردان زحماتشان، شنونده‌ی حرفهایشان، محرم رازشان و مایه‌ی آرامششان باشیم.

اما اگر نتوانستیم هدیه‌ی گران قیمت و مورد نیاز ایشان را تهیه کنیم، می‌شود با خواهرها و برادرهایمان صحبت کنیم، هرکس با توجه به وسع مالی که دارد مبلغی بگذارد و هدیه‌ی مورد نظر به صورت مشترک خریداری شود.

حتی می‌شود پدر و مادرمان را یک شب به رستوران ببریم و یا حتی هزینه زیارت کربلا و یا مشهد را به آنها هدیه کنیم. مهم این است که در کنار هم باشیم و باهم شاد باشیم.

چادر

تا همین ده پانزده سال پیش، چادرها همه ساده و معمولی بودند. چادرهایی که بصورت گرد برش زده می‌شدند و همه‌ی مامان‌ها بلد بودند برای خودشان و دخترانشان چادر بدوزند.  نهایت مد در  چادرها، به پارچه چادری های طرحدار یا کرپ خلاصه می‌شد و این نهایت به روز بودن،  محسوب می‌شد. حالا حدود پانزده سال است که چادر دیگر تنها، چادر معمولی نیست. برای خودش دنیای پر  پیچ و خمی دارد. که برای خریدش باید تحقیق و بررسی کرد و مدل مناسب را انتخاب کرد. در ادامه مدل‌های مختلف چادر را معرفی می‌کنیم و از خوبی‌ها و بدی‌هایشان می‌گوییم

چادر معمولیِ محبوب

چادر معمولی یا همان چادر گرد، یکی از پرطرفدارترین‌هاست. حتی خانم‌هایی که همیشه چادر نمی‌زنند هم یه چادر معمولی در کمدشان دارند. چادر ساده‌ای که به عقیده خیلی‌ها شیک‌ترین است اما خب واقعیت این است که هنگام خرید، بچه داری، گرفتن چتر و هل دادن کالسکه، دست و پا گیر است. اما حجاب خوبی دارد. هیچ وقت قدیمی نمی‌شود. آدم را خیلی چاق نشان نمی دهد و در عین حال شیک است.

چادر ملی شروع مدل‌های جدید

چادر ملی اولین مدل چادر مدل‌دار بود که آن اوائل خیلی مخالف داشت اما طرفداران پر و پا قرصی هم داشت. مخالفان می‌گفتند که با مانتو فرقی ندارد، بدن‌نما است و از این جور حرفها! موافقین هم از اینکه دست هایشان آزاد بود، خوشحال و راضی بودند. 

اما حالا که تنوع چادر زیاد شده،چادر ملی برای دختر بچه ها، کسانی‌که می‌خواهند دست‌هایشان آزاد باشد، مادرها، یا برای استفاده از کوله پشتی خوب و کاربردی است
جلابیب ، چادری که ثبت ملی شد

 جلابیب یا جلباب  اولین چادری بود که ثبت ملی شد. آستین داشت اما مثل چادر ملی تنگ نبود. آزاد بود اما مثل چادر معمولی دست و پاگیر نبود. برای وضو گرفتن ، زیپ آستینش باز می‌شد، انقدر آپشن‌های جادویی داشت که حتی می‌شد بدون روسری آن را پوشید و با حجاب بود. تحول عظیمی در طراحی چادر محسوب می‌شد. همان ده سال پیش هم سایت و فروش اینترنتی داشت. چیزی بود برای خودش!
لبنانی، دلبرترین شد

خیلی زود مدل لبنانی هم به بازار آمد و خیلی زودتر جای خود را باز کرد. ایده چادر لبنانی که  از مدل لباس های خانم‌های لبنانی و عباهای عربی گرفته شده بود، هیچ زیپی نداشت. یک کش که به دور دست می افتاد و چند دکمه‌ی مخفی‌. لبه‌ی بالایی چادر هم مثل عبا بود. مدلی که خواهان بسیاری داشت، دارد و خواهد داشت!

چادر لبنانی را وقتی می پوشیم، دیگر به هیچ عنوان مانتویمان معلوم نیست. این یک مزیت وهمزمان شاید یک ایراد باشد که باعث شود همیشه سیاه پوش به نظر بیایم یا خانم های لاغر حس کنندچادرشان خیلیگشاد استو شلخته به نظرمی رسند. در عین حال این چادر برای شیردهی مناسب نیست اما برای استفاده روزمره، خرید رفتن، سرکار و دانشگاه مناسب است.

چادر شالدار هم به میدان آمد

چادر شالدار دقیقاً چادری بود که با یک سریال تلویزیونی مد شد و یک دفعه فراگیر شد. جلوی چادر زیپ دارد و با دستک های بلند یا کوتاه در بازار موجود است. عده‌ای معتقدند برای بچه داری چادر مناسبی است و عده ای می گویند حجاب کافی ندارد. هر چند هر چیزی مخالفین و‌ موافقینی دارد. اما شاید این چادر برای کسانی که نمی‌خواهند چادرشان دست و پاگیر باشد، راحت باشند، مثلا برای پیک نیک و‌ کوهنوردی شاید خوب و مناسب باشد.

چادر دانشجویی، آنچه شما خواسته اید

چادر دانشجویی هم طرفداران زیادی را به خود جلب کرد. دست‌ها آزاد هستند اما مناسب استفاده کوله پشتی نیست. برای مادرها خیلی ایده‌آل نیست. شاید بتوان گفت همان برای دانشجوها مناسب است. قسمتی از آستین مانتو مشخص است. جلوی چادر هم باز است. شاید برای استفاده در مهمانی‌ها هم خوب باشد. اما ایرادی که دارد این است که موقعی که برای برداشتن چیزی دست را دراز کنید،حس میکنید چادر کشیده می‌شود و  راحت نیست. اما در کل خیلی مرتب و شیک بنظر می آید.

عبای ایرانی یا عربی ، مسئله این است

کم کم انقدر تنوع چادر زیاد شد که شاید در نگاه اول عبای عربی با ایرانی  تفاوت چندانی نداشته باشند اما واقعیت چیز دیگری است! مثلاً می‌گویند برش عبای ایرانی بهتر است. شبیه چادر ایرانی است. عبای ایرانی چیزی بین عبا و چادر دانشجویی است. با همان قابلیت ها. مناسب استفاده روزمره و محیط های اداری، دانشجویی طراحی شده اما برش پشت آن، مثل چادر است و مثل عبا نیست. و چون آستین ندارد، برای استفاده کوله پشتی یا آغوشی مناسب نیست چون چادر خیلی جمع می‌شود.

چادر قجری، همان کمری است

چادر قجری همان چادری است که زمان رضاخان از سر زنان کشیدند. حالا دوباره احیا شده. از قسمت کمر بسته می شود و شبیه دامن می شود ولی چادر از پشت شبیه چادر معمولی است. برای مادران خوب است. کودک زیر چادر پنهان می شود. شیر خوردن نوزاد راحت است. برای بستن آغوشی مناسب است. مدلی که دستک‌های بلند تا روی زانو دارد و در قسمت دامن جیبی دارد به مدل «حسنا» معروف است.

کدام چادرها شبیه عبا هستند؟

ًبعضی چادرها شباهت بیشتری به عباهای عربی دارند. چادرهای جده، خلیجی و بحرینی هستند. همچنان که بدن‌نما نیستند، دست‌ها آزاد هستند. مدل‌هایشان همانند اسمشان شبیه عبا است. گشادی چادر خوب است و دست‌ها آزاد هستند.

چادر رنگی چطور است؟

تبلیغاتی که مجری های صدا و سیما می‌کردند، چادرهای رنگی مد شدند. چادرهای قهوه ای، سورمه‌ای، یشمی و یا بنفش. هرچند همه می‌داند که این چادرها جای چادر مشکی را نمی گیرند اما بازهم عده ای تمایل دارند که از این چادرها برای مهمانی یا جشن‌ها استفاده کنند. هر چند که بسیار کمیاب هم هستند.

شاید بتوان چادر‌های نگین دار را هم در همین گروه گنجاند. چادرهایی که نگین های زیاد از قسمت سر تا کمر و آستین‌های چادر را پوشانده اند و مطمئناً برای استفاده روزمره مناسب نیستند.

البته این نکته را هم باید مد نظر بگیریم که علاوه بر مدل چادر، جنس چادر هم طبق مد عوض می‌شود! مثلاً ده پانزده سال پیش چادر کرپ که‌چادرهای ضخیم و سنگینی بودند، خیلی توی بچرس بودند اما الان‌چادرهای سبک تر مثل حریر اسود یا کن‌کن جای خچد را باز کرده اند. چادرهای گلدار و طرحدار هم که اغلب جنسشان حریر کریستال است، بیشتر مناسب مهمانی و جشن هستند و برای استفاده روزانه خیلی مناسب نیستند. 

دیگر مدل‌ها

حتماً مدل‌های دیگری از چادر وجود دارد که در این مطلب به آن‌ها اشاره نشده است اما افراد زیادی از آنها استفاده می‌کنند. و مدل‌هایی هم بعداً به بازار خواهد آمد که شاید بهتر از مدل های فعلی باشند. و ما که نمی‌دانیم شاید هم بدتر باشند! و موضوع مهم این است که هر خانم ایرانی همانطور که چند مانتو‌ دارد به چند چادر برای استفاده‌ نیاز دارد. چادر مهمانی با چادر دانشگاهش متفاوت است، چادر جشن با چادر روزمره‌اش فرق دارد. و هرجایی چادر‌ خاصی می‌طلبد. اما همچنان چادر لباسی است که به تنهایی می‌تواند با مدگرایی، اسراف مبارزه کند و نماد ساده زیستی باشد. چرا که می‌توان یک چادر ساده و معمولی داشت و با آن همه جا رفت و هرگز قدیمی نمی شود.

اما چیزی که بر همه روشن است و‌ بر هیچکس پوشیده نیست، این است که جای خالی پارچه های چادری ایرانی به وضوح حس می‌شود. چادرهای کره ای و ژاپنی بازار چادر مشکی را تسخیر کرده اند و شاید در هیچ‌مغازه ای پارچه چادر مشکی ایرانی پیدا نکنیم. هرچند جدیداً کارخانجات نساجی به تولید پارچه چادر مشکی روی آورده اند اما هنوز نتوانسته اند بازار را در دست بگیرند و همچنان مهجور هستند.