نمچمه – ۲

تو گروه تلگراممون، از دوستام پرسیدم:
تا حالا شده حوصله تون سر بره، و شدیدا دلتون یه چیزی بخواد اما ندونید چی میخواید؟؟؟ من چند روزه اینطوری شدم

همه دوستام اومدن گفتن: زیاااااااااااااااد… نصف عمرمون اینطوری بودیم

من فکر می کردم خودم فقط اینطوری هستم. خدا رو شکر کردم که فقط چند روز به این درد مبتلا شدم!

پانوشت: و یاد اون بزرگی افتادم که میگفت این رخوت از کثرت نعمته. که باعث میشه هیچ چیز اون لذتی که باید رو دیگه نداره.

⇜ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

نمچمه!

نمی دونم دقیقا چی شده؟؟ اما اصلا حوصله ندارم، هیچ چیزی جالبناک نیست برام!
ساعت ها می نشینم و فکر می کنم که غذا چی بخورم اما هیچ غذایی بنظرم آنقدر خوشمزه نیست که بخواهم بخورم اما در آخر چیزی میخورم.
از خانه خسته شدم، مهمانی برویم؟ نه حوصله ندارم. برویم خرید؟ نه. برویم پارک؟ نه. هیچ جایی دلچسب نیست. خانه هم حوصله می خواهد. انقدر که اخبار فاجعه منا را دیدم، و تصویرها و فیلم هایش را در شبکه های مجازی مرور کردم و خودم را بجای خانواده هایشان گذاشتم کلافه شدم. همش به روزهایی فکر می کنم که مامان و بابایم از مکه آمده بودند و چقدرررررررر همگی خوشحال بودیم و امسال دشمنان چقدر عید را به دهانمان تلخ کردند.
انقدر بی حوصله شده ام که امسال حتی عیدانه سیدی عید غدیر هم درست نکردم. کو حوصله؟ دل خوش سیری چند؟

امروز شاید چندین ساعت فکر کردم و فکر مغزم را خورد تا فهمیدم چه چیزی حالم را می تواند خوب کند. من فقط یک دل سیر زیارت می خواهم, بروم و در کنج حرم امام رضا (ع) بنشینم و فقط نگاه کنم، فقط نگاه کنم، فقط نگاه کنم. مردم بیایند و بروند و سلام کنند، زیارتنامه بخوانند، وداع کنند و من فقط نگاه کنم. در اون لحظات نه نیازی به آب دارم و نه غذا. من زیارت خونم کم شده. اما امکان زیارت نیست. راه دور است. از همین راه دور…. السلام علیک یا علی بن موسی الرضا…

⇜ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

تو میتونی

گاهی پیش خودم فکر میکنم که آیا میتونم فلان کار رو انجام بدم؟ می بینم سخته ولی میشه. اما به توانایی هام شک دارم. یکدفعه از اون وسط یکی پیدا میشه و انرژی ماورایی بهم میده و میگه درسته که شرایط نامناسبه, اما تو به راحتی میتونی, تو مثل من نیستی, تو با بقیه فرق می کنی….

و من مثل بادکنک باد میشم و میرم هوا. وقتی که رفتم بالا و از بالا به ماوقع نگاه کردم تازه عمق مسئله رو درک می کنم.

همیشه آینده اضطراب به همراه داره. اما توکل چیزیه که باعث میشه اضطرابمون کم بشه و امیدوارانه به آینده نگاه کنیم.

خدایا, من اون کار سخت رو شروع کردم, کاری که همه فکر می کنن میتونم. فقط به امید تو, نه به امید خلق روزگار….

⇜ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…