غروبِ نوروزی

دم غروب بود. هنوز نرسیده بودیم اهواز.
بابا با سرعت بالایی رانندگی می‌کرد. یکی باید پیدا می‌شد و اعمال قانونش می‌کرد. ماشین
هر ۱۵ ثانیه یکبار، بوق می‌زد و اعلام می‌کرد که سرعت زیادی بالاست.

او هم داشت با موبایل ِ من بازی می‌کرد
که گفت: باطری موبایلت داره تموم میشه که هی بوق می‌زنه؟؟؟

گفتم: نه این صدای ماشینه. سرعتمون خیلی
بالاست.

هر دوتامون:    

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

کتاب دست دوم

کتاب  “جامعه شناسی” گیدنز را در دست مطالعه دارم. کتاب را از کتابفروشی دست دوم خریدم. صاحب قبلیش دانشجو همین رشته بوده. یه کسی که اصلاً نمیدانسته پا‌ک‌کن چیه. مثلاً یاداشت کرده: ۲کیلو خیار درشت. ۳ کیلو سیب زمینی و ….

یا مثلاً دیگر اینکه گوشه کتابش یاداشت کرده، بعد به راحتی خطش زده. انقدر این کتاب خط خطیه که من همش فکر میکنم این صاحب کتاب قبلی را پیدا کنم و براش یه پاک‌کن بخرم. به عمق فاجعه فکر کن…

ولی کتاب خوبیه.

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

تفاوت در کربلا و مشهد: ما با فرهنگیم!

نزدیک اربعین که میشه، در کربلا، در راه کربلا، همه چیز برای زائران رایگان میشه. در واقع  همه چیز “نذری” میشه.  زائران فقط به فکر زیارت اند. همه به فکر ثواب اند. دیگر زائران به فکر غذا و مکان و چای و کتاب دعا و غیره نیستند. فقط به فکر زیارت اند.

آخرای صفر که میشه و به شهادت امام رضا نزدیک میشیم. همه چی در مشهد گران میشه و مخصوصاً هتل. زائران به فکر مکان، غذا،  خرید سوغات و… هستند و به فکر ثواب و زیارت، خدا می‌داند…

و ما چقدر خود را از عراقی‌ها با فرهنگ تر می‌دانیم.

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…