نرگش شیرین من

رفته بودیم  جشن میلاد حضرت معصومه که همزمان با تولد یک سالگی دختر دوستم بود.

سارا یه بلوز رنگ‌ روشن و گلدار پوشیده بود. نرگس رو بغل میکرد و باهم دست میزدن و اینا…

بعد وقتی داشتن کادو‌ها رو باز میکردن، نرگس سادات بهم گفت: به گل گلیه بگو ، ‌من بلغ (بغل) کنه!

یعنی من متلاشی شدم از خنده. گفتم: گل گلی، بیا بغلش کن. میخواد هدیه ها رو ببینه!!

وقتیم اومدیم سوار ماشین شدیم به باباش گفت: گل گلیه لباش رو رنگ ‌کرده بود

من: 😐

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.