لحظه آسمانی عقد

tumblr_m3m2esE1kx1qzc6nko1_500

لحظه عقد بود. عاقد، پدر عروس، برادرهای عروس، پدر داماد، دایی عروس و چندتای دیگر از مردها به زنانه امدند. داماد را کنار عروس نشاندند. تور را بر سرشان گرفتند و قند سابیدند.  قرآن را از عروس گرفتم و سوره نور باز کردم و گفتم، بخوان  و توجه نکن به بقیه تا آروم بشی. عاقد میگفت: عروس خانوم وکیلم؟ جواب آمد: عروس رفته گل بچینه. تا دفعه سوم. عروس آهسته بله را گفت و صدای صلوات و دست و کلللل بلند شد. یکی از خانمها گفت: بر محمد و آل محمد صلوات. همه: اللهم صل علی محمد و ال محمد. چندتا از خانمها گفتند و بقیه صلوات فرستاند. زن عموی عروس گفت: رحم الله من یقرا فاتحه مع صلوات! :-D

خودش دست گذاشت روی دهان خودش. باورش نمی‌شد چنین اشتباهی کرده باشد!

یکی از میان جمعیت گفت: کی اینو گفت؟ حتماً خیلی مراسم ختم میره…

اشک در چشمان مادر داماد حلقه زد، خوش یمن نمی دانست این اتفاق را.

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

8 دیدگاه برای «لحظه آسمانی عقد»

  1. سلام
    یادم هست یک عروسی سر خواندن صیغه، وقتی قرآن را باز کرد، آیه ۹۳سوره نساء آمد که درباره قتل غیر عمد است… کلا همه خندیدیم…
    (ولی برای خودم محل تعجب بود که چرا چنین آیه ای آمد)
    به نظرم نهایتش اینه که آدم صدقه بدهد، همین…ملتمس دعا

  2. salam
    baba ashpazkhune sulaty asan hameche sulaty khuby
    bychare hatman javgir shode pish miyad digeh anshala khoda komakshun kone tu zandagi moshtank ghamkhar va poshtiban ham bashan
    koda ngahdaretun bashe

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.