لالایی شهرداری

سه شنبه(دیروز). ساعت ۱۰ کلاس داشتم. هشت و ربع از خونه زدم بیرون. که دیدم شهر تبدیل به رودخونه شده. اصلا نمیشد که خیس شدن رو با چتر کنترل کرد. بد جوری بارون میزد و ذکر لبهای مردم: خدارو شکر شده بود. اهواز بعد از دو سال یه بارون درست و حسابی به خودش دید. شهرداری که دو سال بود استراحت میکرد، حتی از مخیله اش رد نمیشد که یه روزی بخواد بارون بزنه، کلی سورپرایز شده بود! هیچ اقدامی نمی کرد و آب شهر رو برده بود. با هزار جور بدبختی یه تاکسی گیر آمد و سوار شدم. یه کم جلوتر، میشه گفت که راه بسته شده بود. حدود نیم متر (و یا شایدآب گرفتگی شهر اهواز( البته این عکس  دیروز اهوازنیست!)  بیشتر) آب جمع شده بود. ( شهردار کجا بود که ببینه؟؟) راننده هم از روی ناچاری زد به آب. رد شدیم از این منجلاب. دو دقیقه بعد احساس کردم که پام خیس شده! نگاه کردم دیدم که به به… واقعا به به …. آب آمده تو ماشین…. نمیدونستم پاهامو کجا بذارم که کمتر خیس بشه(حالا نیست، خیس نشده بودن!). بس که عمق آب زیاد بود، آب از در ردشده بود و زیر پامون پر از آب شده بود.

یه دانشگاهی هست اسمش صدف یکه هستش . دانشکده ادبیات پیام نوره. دانشجوهاش این ور جاده با حسرت به دانشگاه نگاه میکردن. برای رفتن به دانشگاه نیاز به قایق موتوری بود!

آب گرفتگی شهر اهواز (البته این یه خرده شه!)

دانشگاه ما اوضاعش خیلی بهتر بود. همه چیز برقرار بود بجز برق. ساعت ۹:۴۵ دقیقه رسیدم دانشگاه. (الان میتونید فاصله خونه ما رو از دانشگاه حساب کنید.) تاریکی که در کلاسها جاری بود یه چیزی تو مایه های غار و چاه  اینا بود و عرصه بر خیلی ها برای بعضی کارها باز شده بود. (امیدورام که بگیری که چی میگم) خلاصه، دو دقیقه مونده به ۱۰، دکمه برق اضطراری رو زدن و برق آمد و کلاسها برقرار شد و راس ساعت ۱۱ و نیم هم دوباره برق قطع شد تا ۱۲!!! این یعنی آخر صرفه جویی. (الان رییس اداره برق کجا بودکه ببینه این همه تخصص رو؟؟)

 

و حالا شما را به جواب دادن به  چند سوال دعوت میکنم:

۱.واقعا شهردار کجا بود تا مشکلات مردم رو ببینه؟آب گرفتگی و دیگر هیچ

    الف) خونه خاله  ب)خونه پسرخاله   ج)خونه کلاه قرمزی   د) شهرداری

 

۲.دنیا رو آب میبره و….

الف) شهرداری رو خواب               ب) شهردار برو خونه بخواب  

ج)تاکسی ها رو هم آب میبره      د) لطفا با کفش وارد نشوید!!

 

۳. موقعی که راه ورود و خروج دانشگاه صدف یک بسته شده بود، رییس دانشگاه صدف چه میکرد؟

الف) شنا میکرد تا خود را به میز ریاست برساند

ب) رفته بود قایق کرایه کند تا خود را به میز ریاست برساند

ج)دانشجویان و اساتید را کول کرده بود و از  آب رد میکرد تا به کلاس خود برسند و کلاسها برقرار باشند

د)خواب بود

 

۴. وقتی برق دانشگاه ما رفته بود، رییس برق منطقه (نمیدانم شماره چند) چه کار میکرد؟

الف) سر تیر چراغ برق بود

ب) به فعالیت های سنگین رییس دانشگاه صدف نگاه میکرد

ج) به خوابی که هنوز به خوبی تموم نشده بود، فکر میکرد

د) رفته بود که کار خونه مادر خانمش اینا رو راه بندازه

 

۵. رییس اداره آبفا کجا بود؟

الف) خونشون        ب) خونمون      ج) تو اتاق تمساح ها   د) تخت خواب

 

۶. بقیه مسئولین کجا رفته بودن؟

الف) رفته بودن، گل بچینن  ب) رفته بودن، دسته گل به آب بدن

ج)رفته بودن، گل بکارن    د)رفته بودن، گلها رو آب بدن

…………………………………………………………..

 پانوشت: هر چی گشتم یه عکس از آب گرفتگی اهواز پیدا نکردم. هیچ کدوم از عکسهای فوق به اهواز مربوط نیست. به نظر میرسد که عکاسها و خبرنگارها و ژورنالیستها و همه ی (…)های دیگر دیروز خواب بوده اند، به حقیقت.

 

حافظ:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را             به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

 

امیرنظام گروسی (جواب حافظ):

            اگر آن کُرد گروسی بدست آرد دل ما را     

                                                      بدو بخشم تن و جان و سر و پا را

            جوانمردی به آن باشد که مُلک خویشتن بخشی

                                                     نه چون حافظ که میبخشد سمرقند و بخارا را

انوشه (جواب امیرنظام):

           اگر آن مهرخ تهران بدست آرد دل مارا   

                                                    به لبخند ترش بخشم تمام روح و معنا را

          سر و دست و تن و پا را به خاک گور میبخشند  

                                                    نه بر آن مه لقای ما که شور افکنده دنیا را

 

 ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.