رفتیم آبادان

چهارشنبه ای که گذشت به آبادان رفتیم. در ابتدای صبح که قصد رفتن نمودیم، قابلمه غذا در پله های خانه مان ریخت و ناهارمان به مقدار نصف کاهش یافت! با قیافه ای کش آمده و اعصابی تلیت شده. سفر آغاز شد. تا رسیدیم مرکز شهر آبادان. رفتیم ته لنجی. ته لنجی های عزیزم. ته لنجی های جیب خالی کن. ته لنجی های دوست داشتنی. بوس براشون! :* ساعت ۱۱ شد. دوری زدیم و وقت نماز شد. در مسجد نماز خواندیم. بازار تعطیل شد و ما گشنه شدیم. یعنی شونصد دور در آبادان چرخیدیم که برویم لب شط (کنار رود) و در پارک ساحلیش غذا بخوریم. هر چی میگشتیم و می پرسیدیم اون پارکی که چند سال قبل در آن غذا خوردیم رو پیدا نمی کردیم. بعد از جستجوی بسیاااااار متوجه شدیم که پارک فوق الذکر در خرمشهر بوده و ما تو آبودان دنبالش میگشتیم :دی
خولاصه تو همون آبودان یه گوشه پارکی نشستیم و ناهار رو خوردیم و خانوم کوچیک رو برای اولین بار به پارک بردیم. قبلا هم رفته بودیم اما زیاد خوشایندش نبود. اما در این مکان بسیار خوشحال شد. دست میزد. با صدای بلند می خندید.
بعد هم رفتیم بازار ماهی. و واقععععععععا چه بوی گندی میداد! من همش فکر میکردم حالا اینا که شغلشون ماهی فروشیه، خیلی هم خوب! اما هر روز میرن خونه خانواده هاشون چه می کنن؟ اینا هر روز حموم میکنن؟؟

image
اسکله آبادان //کنار بازار ماهی

بعد هم رفتیم مرکز خرید کنزالمال. دوری زدیم. جنس ها قیماشون خوب بود اما ما قصد خرید نداشتیم :دی
اگه الان براتون سوال بوجود اومده که برا چی رفته بودیم؟ جواب: برای تفریح و تماشا!

image
مرکز خرید کنزالمال

همش من فکر می کردم معنی اسمش چیه؟ و چه کسی این اسم رو انتخاب نموده است؟؟!
برگشتیم به شهر و روز خوشمان را با خرید مقداری ادویه، و غذاهای خوشمزه مثل فلافل، پاکوره و سمبوسه به اتمام رساندیم. :)

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

8 دیدگاه برای «رفتیم آبادان»

  1. خیلی با حال بودشما هم باحال تر به تصویر کشیدیش خصوصا ته لنجیها شو ته لنجیهای وسوسه انگیز

  2. سلااااااااااااااااااااااااام
    ان شاءالله همیشه به زیارت وسیاحت.
    یعنی عکس گل دختره؟!
    ماشاأالله چقققققققققققققققققققققققققققققدر بزرگ شده.
    بعید می دونم هر روز حمام کنن. :)

  3. سلام
    انشاالله همیشه به سفر(اونم همچین سفرهای کم خرجی… احسنت و آفرین ها رو نثارت میکنم بابت همسری قانع و کم خرج بودن :چشمک )
    عکس خانوم کوچیکو نگااااا… ماشاالله چه شیرین و بامزه شده :* خدا حفظش کنه.

  4. چه سفر پر از اتفاقات خنده دار بخصوص اون پارک که تو خرمشهر بود :D

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.