تولد دو سالگی

دیروز تولد خانوم کوچیک بود. چقدر زود دوسالش شد. و الان میتونم اون جمله تکراری رو بگم: بچه ها چقدر زود بزرگ میشن.

تولدش خوب برگزار شد و خوش گذشت. هر چند بسیااااااار دیر تصمیم گرفتیم و تا همون دقایق قبل از پهن کردن سفره, هنوز آقای همسر داشت خرید می کرد!
بسیار زیاد خسته شدم ولی خوشحالیمچن و اینکه دور هم بودیم, می ارزید.

شب که داشتم می خوابیدم به این فکر کردم که در تمام مجردیم هیچ وقت احساس “کمبود خواهر” نداشتم، حتی یک کم هم خوشحال بودم که مثلا تختم دو طبقه نیست و اتاقم رو با کسی شریک نیستم. اما از  چند روز قبل عروسی و پروژه آماده سازی خونه، منو بفکر فرو برد که داشتن خواهر چقدر خوبه. اینکه خواهری داشته باشم که به فکرم باشد و دلسوز و همراه. حرفهایم را بشنود. اما خب ندارم!

دیروز با خودم فکر می کردم اگر خواهری داشتم، حتما از ظهر می آمد کمکم، و شب تا ظرفها رو نمی شست، نمی رفت. دیروز من و آقای همسر کارها را انجام دادیم و در گوشی بهتون بگم که ظرفها رو هنوز هم فرصت نشده که بشورم.

همه این حرفها، فکرهایی بود که دیشب از ذهنم عبور کرد. بعدش به این فکر کردم که اگر خواهری داشتم که خواهر خوبی نبود، یا اینکه از ما خیلی دور بود هم ایده آل من نبود! آرزو کردم که خدایا من خواهری نداشتم، خواهر ایده آلی روزی دخترکم کن….

⇜ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

6 دیدگاه برای «تولد دو سالگی»

  1. سلام
    مبارک باشد… بچه ها خیلی زود بزرگ می شوند.
    دقیقا بنده همین کاری که گفتی را برای خواهر کردم. دقیقا
    البته تولد دوسالگی را کلا آورد خانه ما، و کلا خودم همه کارها را کردم، مهمان آمدند و مهمان رفتند. البته کیک و شام را گرفتند. :)

      1. سلام عزیزم
        باشه، خواهر شما هم میشم، اما کی بیام ببینمت خواهر، شما اون سر ایران، ما این سر ایران… :(
        یک نکته دیگر
        معمولا خواهرها، اگر اختلاف نظر داشته باشند، حتی اگر دور باشند، در مواقع حساس پشت هم هستند و حاضرند از همه کارهایشان بزنند و بیایند پیش خواهرشان. این را به عینه دیده ام… خصوصا خواهرهای بزرگتر، خیلی حواسشان به کوچک ترهاست.
        ان شاءالله خدا روزی دخترک ات بکند خواهرداشتن را… واقعا خواهرداشتن نعمت است. الحمدلله…

  2. سلام پخموله جان
    تولدت نرگس سادات مبارک :قلب
    نزدیکت نیستم وگرنه میومدم و از خواهر هم برات بهتر کار میکردم، اگه هزینه رفت و آمدم به اهواز رو با هواپیما متقبل میشید از این به بعد هر وقت دلت گرفت یا مهمونی داشتی در خدمتم :D

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.