غذا خوردن

وقتی غذا میخوریم، خانم کوچیک یه طوری نگاهمان میکند که غذا در گلویمان گیر می کند.
غذا را از بشقاب تا دهنمان دنبال می کند. وقتی قاشق را در دهان گذاشتیم، دهانش را تکان می دهد.
یعنی یه طوری نگاه میکند که جگر کافر هم آب می شود. چه رسد به ما که انقدر مهربانیم :|

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

6 دیدگاه برای «غذا خوردن»

  1. سلام
    دقیقا…
    گیر می کند. هر چی هم بگویم خاله جان
    اینو شما نمی تونی بخوری، به خرجش نمیره که نمیره… :)

  2. با سلام و آرزوی سالی پر خیر و برکت
    دختر کوچکم ، در ادامه این کار ها، با صداهایی شبیه آآآآآآآ اعلام می کند که عذای من را هم بدهید، سن او الان هفت ماه و یک هفته است .
    غذایش فرنی، آبگوشت ، عدسی ، برنج، سوپ و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.