خونه تکونی خر عست!
والاح… هیچ کاری هنوز واسش انجام ندادم اما فکرش منو دق داد. کاش از این چوبهای جادو داشتم که با اون چوبه به پرده ها اشاره می کردم و تمیز می شدن. به خاکها اشاره می کردم و از خانه ما رخت بر می بستند.
آرزو بر جوانان عیب نیست که!
پ ن: بذار بازم غر بزنم…
ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…
ولی من خونه تکونی رو خیلی دوست دارم! تمیزی و مرتب بودن خونه حس قشنگی داره! لا لازم نیست خودتو اذیت کنی هر چه قدر تونستی انجام بده واجب نیست که برای عید حتما همه جا تمیز و شسته شده باشه!!!
یعنی فقط من اینجوری ام؟! خیلی برام سخته :(
برای منم سخته و واقعن خونه تکونی خر عست!!
آخه ما تو خونه تکونی پدر خودمون رو درمیاریم و وسواس های بیخود به خرج میدیم. به مامانم میگم مامان جان میشه بی خیال بعضی جاها شد باور کن تمیزند ما بیخود وسواس داریم! :((
اصن بنظرم انقدر که مامانم خونه تکونی رو سخت می گیره، من از خونه تکونی اشباع شدم و بنظرم خیلی کار سختیه و نمی تونم این قورباغه رو قورت بدم
سلام
من که به خونه علی الحساب کاری ندارم. ولی بازم کار خودمه. (شاید الان، شایدم بعد عید. چون ما سال جدید امسال، فاطمیه است.) امسال برای اولین بار از اتاق خودم شروع کردم. همیشه می رفتم همه خونه رو می تکوندم، بعد از عید می شد نوبت اتاق خودم. امسال از اتاقم شروع کردم و امشب ان شاءالله تمام میشه…
لباسا می مونه که میذارم بعد عید، وقتی که جای تابستونی و زمستونی اش رو خواستم عوض کنم، اساسی مرتب می کنم. کتاب هام رو هم امسال یک دور کامل مرتب کردم. پرده رو هم امروز شستم. پنجره ها رو هم ایضاً :)
ملتمس دعا
امیدوارم تو هم به زودی با خونه تکونی آشتی کنی.
سلام
کوثر خیلی خوشبختی. خووووووش بحالت