خواب دیدم…

image

(اول اینو بگم که کلاً من خیلی خواب می‌بینم.  خیلی  هم خواب می‌بینم که دانشجوام.)

خواب دیدم که دانشجوام. رفتم دانشگاه. فاطمه سادات رو هم بردم! (یه مشکلی که من زمان دانشجوییم داشتم این بود که شماره کلاس‌ها‌ یادم رفت. یه دلیلش هم این بود که خیلی کلاس‌هامون در ساختمان‌ها و طبقات مختلفشون برگزار می‌شد. حتا چندبار پیش اومد که انقدرررر پیدا کردن کلاس طول کشید که نصف کلاس رفت، بعدش پیداش کردم و دیگه اون جلسه اصلاً نرفتم سرکلاس. همیشه هم استرس این موضوع رو داشتم و با مهرنوش هماهنگ می‌کردم که اشتباه نکنم)
بعد خواب دیدم که مهرنوش دیگه دانشجو نیست و من باید تنهایی کلاس رو پیدا کنم. اون دفتری که برنامه کلاسیم و شماره کلاس‌ها رو نوشته بودم، رو پیدا نمی‌کردم. بچه بغل، تو دانشگاه می رفتم و کلاس رو پیدا نمی‌کردم. (کلاً هیچی پیدا نمیکردم دیگه! خودتون بدونید!! :دی)
خووولاصه به سختی کلاس رو یافتم. استاد سر کلاس بود :( . یواااش رفتم تو کلاس‌. جلسه قبل هم بدلیل نیافتن کلاس غایب بودم‌. این جلسه‌ی دوم ترم بود‌. دیدم استاد داره تمرین‌های حل‌شده‌ی بچه‌ها رو نگاه می‌کنه. من که اصلا تمرین نداشتم. خبر نداشتم :o  فهمیدم تا کجای کلاس تمرین‌های بچه‌ها رو نگاه کرده، رفتم بین بچه هایی که استاد تمرین هاشونو دیده بود نشستم‌. به زووووووور صندلی خالی پیدا کردم. دیدم دو تا دیگه از همکلاسیام هم نی‌نی هاشونو آوردن. اونا رو صندلی خوابن (بچه های بهشتی! هر کجا مادر لازم بدونه، کودک میخوابه!!).

بعد دیدم استاد دست سه تا از پسرها رو با یه پارچه ای به پنجره بسته. اینا تمرین انجام نداده بودن. :|
خلاصه حسابی کپ کرده بودم. که کلاس تموم شد. تو راهرو یکی از همکلاسیام رو دیدم. ازش پرسیدم کلاس فرانسه کجا برگزار میشه، باهم رفتیم سر کلاس. و استاد کهن (چقدررررر استاد خوبی بود!❤) سرکلاس بود. فاطمه سادات هم خوابید .  :) منم به درس و‌ مشقم رسیدم.

بعدش هم بیدار شدم…

2 دیدگاه برای «خواب دیدم…»

  1. چه خوبه که خوابات یادت میمونه یه بار که خوابم یادم موند برای شوهرم تعریفش کردم از بس طولانی بود پرسید همشو تو یه شب خواب دیدی؟؟میشه باهاش سریال ساخت☺

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.