یادمه داداشم سال آخر کارشناسی که بود،
روش نمی شد سنش رو به کسی بگه. هر چند اصلاً پشت کنکور نمانده بود اما می
گفت:« ما پیرمردهای دانشگاهیم»
چند روز پیش تو نمارخانه دانشگاه یکی از
بچه های ترم اول حسایداری بهم گفت:«جوشهای صورتت به خاطر سن بلوغه!!»
گفتم:«نه بابا… از ما گذشته این حرفا» گفت:« مگه متولد ۷۲ نیستی؟؟»
آمد روی زبونم که بگم که دختر کوچیکم
متولد ۷۲ هستش :shock: اما گفتم به وقت باورش میشه. با خودم گفتم بذار فکر
کن که از نسل ۶۰ به نسل ۷۰ کوچ کردم. حالا چند سال بالا پایین که فرقی
نمیکنه
سال آخری نیستم اما کم کم روم نمیشه به کسی سنم رو بگم، ما پیرزن های دانشگاهیم.
ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…