از آنجایی که ترم قبل، از دست استاد نگارش پیشرفته و خواندن
۳ خیلی حرص خوردم، این ترم با هیچ کدومشون نگرفتم. مجبور که نبودم. آن وقت زحمت
هامون رو نادیده بگیرن و اول بندازنمون و بعد به زور قبولمون کنن و هیچ توجهی هم
به خون دلی که خوردیم نکنن و تازه برامون پشت چشم نازک کنن!!
اینا مقدمه ای بود تا براتون بگم که این ترم با استادی کلاس
گرفتم که اینطور خودش رو وصف کرد:
I’m originally from India.
I was born in England and I grew up in USA!!! My husband is an Iranian man and I
have two sons!!
اینو که گفت. بر و
بر به پوست سیاهش نگاه میکردم.خداییش قیافه اش بد نیست اما خخخخخخخخخخخخخیلی لهجه
داره. شما الان میتونید یه خانمی رو تصور کنید که دورگه است. قد کوتاه. با لهجه ای
هندی (که چیزی بین عربی و شمالیه خودمونه !) چادری(خدا وکیلی خیلی خوب چاردش رو جم
و جور میکنه) خوش برخورد. همواره خنده رو.
با این استادمون هم
۶ واحد گرفتم. ۳تا دو واحدی. الان متوجه شدم که زیاد نمیفهمم چی میگه! دقیقاً شدم
مث روزای اولی که زبانکده میرفتم و تو دهن استادمون که هیچ تا تو معده اش رو نگاه
میکردم تا بلکه دو کلوم(=کلام) از حرفاش رو متوجه بشم.
از آنجایی که تاریخ تکرار میشود، هم اکنون من دوباره به
همان درد دچار شده ام. هی نگاهش میکنم و هی تمرکز میکنم و هی نمیدونم چی میگه! فقط
هر از چندگاهی کلمۀnewspaper و
کلماتی مشابه به گوشم آشنا می آمد. برای مثال کلمه کامن (common) را به وضوح کومون تلفظ میکرد.
پ ن:
خودت میدونی که من آدمی نیستم که نق بزنم. استاد خواندن ۳، می گفت:« من میدونم که هیچ کس دوسم نداره. به
خاطر همین اصلاً نمره خوب بهتون نمیدم» آخه پدرآمرزیده، این چه حرفیه؟ مگه ارث
باباته که بهمون نمیدی؟ نمرۀ خودمونه!! اللهــــم ارحمناااااااااا………
ای خدا بازم خودت هوای
ما رو داشته باش…