سیزده به رقص!

ابتدا نوشت:
شمال و غرب خوزستان جاهای بسیار دیدنی و بکری دارد (بخوانید: داشت!) که برای گشت و گذار بسیار مناسب هستند.زمین هایی معمولا مملو از گندم های برداشت نشده. کلا در بهار خیلی سر سبز، همراه با نسیمی دلنشییییییییین و دلچسب.
با این اوصاف در بهار و مخصوصا در سیزده بدر یکی از گزینه های محبوب برای گردش و تفریح همین مناطق شمالی و غربی هستند.
ما هم از همین  گزینه استفاده کردیم. روز دوازدهم رفتیم بیدستان. خوب بود. جای شما بسیار خالی! جایی که رفتیم تقریبا هیچ کسی بجز ما آنجا نبود. اما شب که آقایان برادرهایم را دیدم، گفتند که فردا (یعنی سیزده بدر) بیرون نمی روند. چون همه جا بزن و برقص است! راستش خیلی حرفشان را جدی نگرفتم. اما وقتی از سیزده بدر برمیگشتیم با تعجب دیدیم که از هر گوشه و کناری عده ای مشغول تکان دادن هستند. عجیب تر این بود که بعضی ها سر جاده اصلی و بین شهری را برای پیست رقص انتخاب کرده بودند. با آهنگ های بندری و یا توشمال (موسیقی محلی بختیاری). کم کم این ذهنیت برایمان پیش آمد که نکند این هموطنان عزیز تفسیرشان از سیزده بدر چیز دیگریست. هموطنان عزیزی که در خانه شان به تکان دادن خویشتن مشغولند. در عروسی ها به تکان دادن خویشتن مشغولند و برایشان چه هنجارشکنی دلپذیری است  که در سر جاده اتوبان چهاربانده و در ملأ عام و بصورت مختلط تکان بدهند و شادی کنند و تفریحات سالم داشته باشند و سیزده برقص خوب و خوشی از خویشتنِ خویش بجا بگذارند!
پانوشت: با آرزوی توفیقات روزافزون برای هموطنان عزیز و شادزیست!

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

بیایید مثل آقای خط نباشیم

image
زندگی آقای خط...

به زندگی آقای خط فکر می کردم. چقدررررر به زندگی ما انسان ها شبیه است. آقای خط انیمیشنی دو بعدی است. زندگی بسیار از ما هم دو بعدی است. و حتا گاهی تک بعدی. فراموش کرده ایم که عرض زندگی از طول آن مهم تر است.
آقای خط خیلی دمدمی مزاج است:
آقای خط کسی است که تا خط زندگیش منقطع می شود، نسبت به خالقش اعتراض می کند.
آقای خط کسی است که تا از سوی خالقش چیزی به او عطا می شود، به خود غره می شود. سعی می کند نهایت استفاده را بکند. اما گند هم بالا می آورد.
آقای خط کسی است که تا سنگی بر سر راهش قرار می گیرد، نسبت به خالقش فریاد بر می آورد.
آقای خط کسی است که تا به رودخانه می رسد، از خالقش قایق طلب می کند و شنا نمی کند.
آقای خط روی خط راه میره و انگار  یادش رفته که خودشم جزئی از این خطه.

آقای خط بر روی خط با همه پستی و بلندی هایش راه می رود و این راه همچنان ادامه دارد…

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

محرم دلم را بتکان

image

سخت دلتنگ محرم بودم و آمد. ای محرم با همه بار سنگینی که به دوش داری خوش آمدی.
محرم نمیدانم انسان ها تو را زنده نگه می دارند یا تو انسانها رو زنده نگه میداری؟؟!
اگر انتخاب با من باشد، دومی را انتخاب میکنم. بهترین روزهای زندگیم در هیئت ها و مراسمات امام حسین (ع) گذشت و ان شاالله می گذرد.
محرم حالا که آمده ای، لطفی کن و دلم را بتکان. دلم یک خانه تکانی حسابی می خواهد. اصلا بد نیست اگر خانه دلم را ویران کنی و از نو بسازی. دلم نوسازی و بازسازی می خواهد. لطفا معماری و طرحِ جدیدش اسلامی، دلنشین و دلباز باشد. طوری باشد که بشود همیشه در حیاطش آش نذری پخت و در مهمان خانه اش روضه گرفت. و دیوارهایش را سیاه پوش کرد و دیوارش طوری باشد که بتوان علم بلندی را به آن تکیه داد.
محرم… لطفا دلم را بتکان.

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

بازهم اندر احوالات رفتارشناسی

یکی دو سالی میشه که خیلی رفتم تو نخ شخصیت شناسی و رفتارشناسی و جامعه شناسی رفتار آدمهای دور و برم. چندین تا مطلب هم نوشتم دربارش. مثلا درباره خودبزرگ بین ها و خودکوچک بین ها و … .
حتا یه بارم اومدم نوشتم که دیگه درباره آدمها نمی نویسم. حالا تو دلم میگم خب چه کاریه؟ بذار حرفامو بزنم!
اینا همه مقدمه بود. اصل مطلب اینه که اون آدمهایی که با ورود به یه مرحله جدید از زندگی ظاهرشون تغییر میکنه خیلی بنظرم عجیبن و در عین حال جالبن! مثلا:”ورود به دانشگاه”
ما تو همکلاسیامون داشتیم اونایی که اون اولها با لباس فرم مدرسه می امدن دانشگاه. درباره ترمهای آخرشون هیچی نمیگم .
یا همون “دوره بلوغ” و رفتارهای بعضی همکلاسیها برای اینکه زودتر بزرگ شوند. یا “ازدواج” حتا. من خیلیا رو دیدم ازدواج کردن و انقدر ظاهرشون تغییر کرده که تو فکر کردم نکنه بنده خدا قبلنا تو معذوریت بوده؟ یک مثال دیگه رو فقط خودم تا حالا کشف کردم! مثال “تغییر عاشقانه”! مثلا دخترخانم یه آقاپسری رو دوست داره. واسه اینکه باهاش ازدواج کنه به ایده آلهای او خودشو نزدیک میکنه. وقتی که بهم نرسیدن. با سرعت باورنکردنی به حالت قبلیش رجوع میکنه و حتا رفتارهای قبلیش رو بسیار شدیدتر میکنه تا حرص اون طرف بیشتر دربیاد! خدا توفیقش بده …

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

زندگی یعنی تو

زندگی کردن یعنی…

پانوشت: مطلب فیلسوفانه کافیست. مطلب جدید نوشتن، بهانه است. دوست من، خوبی؟ اصل احوالت چطور است؟ این مطلب را برای تو نوشتم. هر کسی که هستی و این جملات را می خوانی، از خودت برایم بگو…

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…