پخموله “پخمه” را خواند!

یک روز که داشتم کتاب pdf دانلود میکردم، نمی دونم بر اساس چه ذهنیتی پخموله رو سرچ کردم :دی
جالبتر اینکه به یه کتاب به اسم “پخمه” رسیدم. نوشته عزیز نسین و ترجمه رضا همراه است. وقتی کتاب را می خواندم، مرتبا یاد مرد هزار چهره می افتادم. پخمه شخصیتی بود بی عرضه که مرتبا به خاطر حماقت هایش و خلأهای جامعه به زندان می افتاد. مثلا اگر بخواهم قسمتی از داستان را برایتان تعریف کنم: از اتوبوس پیاده شد که به دستشویی برود. متوجه شد که جیبش را زده اند و پولی ندارد. تا رفت دستشویی و از اتوبوس جاماند. اهالی روستا او را با معلمی که قرار بود همان شب برسد اشتباه گرفتند، او هم حس کرد که چاره ای ندارد، پس خود را بجای آن معلم جا زد و به بچه ها درس داد و حقوقش را می گرفت. تا اینکه متوجه شد آن معلم در نزدیکی روستا به قتل رسیده و حالا زن و بچه ی از همه جا بی خبرش، برای دیدنش آمده اند که گرفتار ژاندارمری شد. به جرم قتل معلم، اغفال مردم، سوء استفاده از مناسب دولتی و غیره!!!! و برای بار چندم به زندان رفت.

پانوشت:
البته کتاب تقریبا یک  طنز تلخ اجتماعی است اما راستش را بخواهید، پیشنهاد نمی کنم این کتاب را بخوانید :|

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

“قیدار” نماد اقتدار

image
قیدار

از روزهای اسطوره نگاری و شاهنامه نویسی بسیار می گذرد. اما امیرخانی در این کتاب سعی میکند الگویی ارائه کند از مردانگی. مردی که فکرش، دینش، عقلش، اسمش، هیکلش، جوانمردی اش و همسری کردنش کامل است. مردی که انگار پیامبر است (نعوذ بالله) که آینده را می بیند، کار درست را تشخیص می دهد و همواره دنبال خیر و نیکی است. بی منتها و بی منت می بخشد.
اینطور بنظر می رسد که “قیدار”، آرمانشهر شخصیتی نویسنده است. قیدار خان آنقدر سرمایه و پول داشته دارد تا همه را سر سفره خود بنشاند. قیدار خان انگار پیغمبر نو ظهور زمان بوده است.
رمانی که با تم (theme) پایه یک که عشق ماشین در آن فوران کرده است. رمانی با زبان روایی ثقیل. کسی که دیگر آثار امیرخانی را خوانده باشد، می داند که نثری خاص دارد. کتاب هایش کم کم و به ترتیب تاریخ چاپ ثقیل و ثقیل تر شدند. مخصوصا رمان ها. اما قیدار سرآمد آنها بود. که از اسم کتاب نیز پیداست!
البته بازهم ویژگی کشدار بودن و حوصله خواننده را سر بردن، در این کتاب و مخصوصا اواسط رمان نیز مشاهده می شود.
۲۳/۶/۹۳

پانوشت:
خواندنِ کتاب را در تاریخی که ذکر شده تمام کردم و این نقد رو در صفحه آخرش نوشتم. امروز توفیق پست کردنش نصیبمان شد. باشد که رستگار شویم…

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

“من زنده ام” را خواندم

“من زنده ام” نوشته “معصومه آباد”، دست نوشته ای روشن، شفاف، زنده و پویا از خاطرات جنگ است. از دختری که جنگ را با تک تک سلول هایش لمس کرد. طعم تلخ اسارات را چشید و همچنان چون کوه ایستاده بود.
بنظر من اوج داستان آنجایی بود که آزاد شدند. البته داستان افت و خیز زیاد داشت. مثلا آنجایی که خانواده معصومه متوجه شدند که او اسیر شده هم خیلی تاثر برانگیز بود. و باز البته تر آنجایی که اسیر شدند، غافلگیری و ناباوری زیادی در داستان بود.
روایتی خواندنی است. من چاپ اولش و با جلد زردرنگش را خواندم اما فرصت نشد درباره اش بنویسم. ولی اگر به خواندن کتابهایی روایی- داستانی- واقعی و با موضوع دفاع مقدس علاقه دارید، این کتاب را از دست ندهید.

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

چراغها را من خاموش می کنم

کتابش را دوست داشتم بخوانم ولی امروز و فردا کردم. تا قسمت شد و خواندم. با کتابش زندگی کردم. خیلی به زندگی

چراغها را من خاموش می کنم

گذشته‌ام نزدیک بود. زندگی در خانه‌های شرکتی، باغچه های بزرگ، حتی کارگران تعمیرات، حتی‌تر فروشگاهی که همه اجناسش خارجی باشد. زندگی زنی که همه روز و شبش فکر است و خیال. خیلی دوستش داشتم. انگار از زندگی من الهام گرفته شده باشد. هر چند شخصیت داشتان ارمنی بود و این نکته بسیار قابل توجه و موثری در روایت داشتان بود اما با همه این احوال انگار کسی زندگی ام را مرور می کرد. کتاب بسیـــــــــــــــار روان بود. در ۵۰ فصل کوتاه. از آمدن همسایه ای جدید و تا رفتن آنها. از تنهایی درونی زن. از جستجوی بی وقفه روحش به دنبال یک دوست خوب. از دغدغه های زندگیش. از قهر و آشتی با همسرش. از اشک ها و خنده هایش. از لذت  مادر بودنش و از خانه و زندگی حز کردنش. از شیرینی پختنش. همه چیز خوب بود. فقط زود تمام شد.

 

 دانلود فایل پی دی اف: +

لینک توضیحات و نقد کتاب: + + +

 ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…

کتابخانه من

IMAG0314
نمای کلی کتابخانه‌ من

 

تینا در یک بازی وبلاگی شرکت کرد. منم دوست داشتم  شرکت کنم و با تاخیر زیاد شرکت نمودم. عکسهایی که مشاهده می کنید، کتابخانه شخصی اینجانب می‌باشد.  شرح کوتاهی از توضیحات هر ردیف رو زیر هر عکس قرار دادم.

نکته کنکوری: سعی شده که کتاب‌ها بر اساس قطع و اندازه و در راستای زیبایی چیده شوند و هیچ مبنای موضوعی خاصی ندارند. مثلاً ممکن است کتاب‌ها درسی‌ام با کتاب‌های رمان کنار هم باشند.

 نکته کنکوری ۲: برای مشاهده عکسها در سایز بزرررررررررررررگ روی آنها کلیک کنید.(به همین سادگی).  عکسها با موبایل گرفته شده و اندازه واقعیشون خیلیییی واضح نیست.

IMAG0315
سمت راست کتابخانه از نمای نزدیک‌تر: کتابهای عمومی و داستانی

 

IMAG0318
سمت چپ پایین: کتاب‌های درسی‌ام و سی‌دی ها

 

IMAG0317
سمت راست پایین: غیره

 

IMAG0316
سمت چپ، بالا: ترکیبی از کتابهای داستانی و درسی

 

بدین وسیله خانم‌ها هـــــــــــــــوران و سندس را به شرکت در مسابقه دعوت می‌نمایم. چرا که میخوام ببینم این همه درباره کتاب‌های مختلف مطلب می‌زنند، کتابخانه‌شان چقدر می‌باشد؟!!

نکته کنکوری آخر: به هر نوع سوالی درباره کتابخانه  و محتویاتش پاسخ می‎دهم.

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…