الان ساعت ۱:۵۰ دقیقه شبه. و سومین شبی هستش که خانوم کوچیک تو تب می سوزه. دخترک خوش اخلاقم به شدت ناراحته. همش به من چسبیده. تو خونه نوبتی بغلش میکنیم و راه میریم. آقای همسر مرتبا میبرش دم در حیاط تا ماشین ها رو نگاه کنه و آروم بشه. یا بیوفتن دنبال گربه ها :دی دخترک یک سال و ده روز سن داره اما دندان نداره. فردا نوبت دکتر گرفتیم واسش. احتمال قوی اینه که بخاطر دندون هاش انقدر تب کرده.
خدایا همه مریض ها رو شفا بده…
ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…