تو ایام عید، رفته بودیم یه جا مهمونی. یکی از آقایان که خودش هم یک نوه یک ساله داشت، به محض بغل کردن خانوم کوچیک گفت: بعد پوشکش رو عوض کن.
همه هم به به و چه چه کردند که بله فولانی حرفه ای شده.
ناگفته نماند ک منم خیلی شرمنده شدم و ترسیدم که مبادا پوشک نم پس داده و خانوم کوچیک را که بغل کردند، نجس شده باشند.
البته در اندیشه فرو رفتم که قبل از اینکه راه بیوفتیم، پوشکش را عوض کردم، چرا انقدر زود….
خولاصه در فکر عمیقی فرو رفتم. همینطور در افکار عمیق غرق بودم که خانوم کوچیک رو دادن دستم و منم بدو تو اتاق خواب برای تعویض پوشک. که دیدم پوشک کاااااااااملا خشکه و اصلا نیاز به تعویض نداره. یعنی حقیقتا و عمیقا این شکلی شدم: :|
پانوشت:
نظرات شاق….
ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…
سلام
یعنی بعضی ها اگر نظر ندهند، روزشان شب نمی شود… فکر هم نمی کنند ممکن است مادر بنده خدا از خجالت آب شود.
من بودم شاید موقع یک تکه ای حواله آقای مثلا حرفه ای می کردم که حساب کار دستش بیاید…
یا حداقل تو خانم های جمع می گفتم… البته بستگی به نسبتش هم داشت.
راستی
ممنون از نظرت
جوابش را برایت میل کردم…
قربانت
سلام
هیچی نگفتم. جای حرف زدن نبودن. گفتم بذار فکر کنند که خیلی سرشون میشه
سلام مجدد
راستی به نظرم تیترت بشود، نظرات «شاذ» بهتر است…
البته که نظرات شاق هم بی ارتباط نیست :)
منم بودم میگفتم بهش ک دیگه تکرار نکنه برای ی نفر دیگه اینکارشو
خب نمیشد. بزرگی گفتن کوچیکی گفتن