اندر کرب و بلا


کربلا خیلی شلوغ بود. ۲۰ میلیون آدم، توی یه شهر کوچیک کم حرفی نیست. به خاطر اینکه اتاقهای کمتری بهمون داده بودن و به جای ۱۷ تا اتاق، ۶تا اتاق داده بودن. حج و زیارت باید کلی پول بهمون پس میداد. آمد گفت که حاضرید یه شب اضافه بمونید اما پول نخواین؟ ماهم که یه شب دیر رسیده بودیم و توی این شلوغی نتونسته بودیم استفاده کینم، حسابی ذوق زده شدیم و قبول کردیم. همه مون امضا دادیم که پول نمی خوایم. اما اضافه بمونیم. میگفتن اربعین که تموم بشه، یه دفعه کربلا خلوت میشه. اما نشد. همچنان شلوغ بود. به سختی در روز آخر تونستم ضریح شش گوشه اش رو ببینم. از دور. حدود ۱۰۰ متری فاصله داشتم. بعد از ظهرش کمی خلوت ترشد. همراه خانمy،رفتم زیارت. فککککککککککککککر کن. بدون مامان رفتم. پشت سر خانمy، حرکت کردم و دستم خورد به ضریح. شروع کردم به دعا کردن. اللهم عجل لولیک الفرج و …(*) که موج جمعیت آمد و مرا برد و دستم جدا شد.

شب برای وداع آمدم. خلوت بود. روبروی ضریح ایستادم و لیست را در آوردم. برای پدارم موفقیت کنکور رو خواشتم. برا طهورا و تکنواز و تینا و رویا و محمد و ایمان و فرید و گلی و محمدرضا (و بقیه که الان اسمشون یادم نمیاد اما اونجا اسمشون رو بردم) زیارت  امام حسین رو خواستم و  خیر دنیا و آخرت و عاقبت بخیری همه رو.

کتاب دعام رو برداشتم که دعای وداع رو بخونم. قبلش یه شعر نوشته بود. اولین بیتش این بود:

به درد و غم و ابتلا میروم          دریغا که از کربلا میروم

بغضی که از توی راه همراهم بود به یکباره ترکید که نه، منفجر شد. های های گریه ام بلند شد. همۀ اطرافیان برگشتن و نگام کردن. برام مهم نبود. یه بار برا همه زندگی ام آمدم. اما استفاده نکردم. الان هم دارم برمیگردم. بقیه شعر:

در اینجا مرا خون دل توشه بود(بغض توشۀ من بود)    

نگاهم بر این قبر شش گوشه بود(اینو که خوندم سر بلند کردم و ضریح شش گوشه اش رو دیدم)


خداحافظ ای خاک پاک حسین (من که حتی مُهر نمازم تربت کربلاست، چطوری از اینجا برم؟)

بهشت تنِ چاک چاک حسین


خداحافظ ای وادی علقمه (هتل ما کنار علقمه بود)

خداحافظ ای گریۀ فاطمه (هر جا که نام حسین بیاید اگر خوب گوش کنید صدای گریۀ فاطمه هم می آید)


خدا حافظ ای تشنه در موج یم 

خداحافظ ای دست و مشک و عَلَم (یا ابالفضل)


خدا حافظ ای نالۀ آه آه

خداحافظ ای گودی قتلگاه (واقعاً قتلگاه آه رو از نهاد آدم در میاره)


خداحافظ ای میزبان همه ( ما یه روز اضافه موندیم. خدایا شکرت. اماما سپاس)

خداحافظ ای یوسف فاطمه (زیارت امام حسین در اربعین از نشانه های مومن است. حضرت مهدی اینجا بوده. اینجا بوی پیراهن یوسف رو میده. بازا به کنعان یوسف فاطمه)


اَلا کربلا این که سوزد منم      چگونه ز خاک تو دل بر کنم؟(چگونه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)

ز خون جگر در دلم توشه ماند          دلم پای این قبر شش گوشه ماند


پانوشت: 

* و دعاهای دیگرم که خیلی خصوصی بودند

۱٫شنیدن کی بود مانند دیدن.

۲٫ خانم y در تمام پست ها یک نفر خاص است. خانمی که به اعتراف خودش خیلی مرا دوس می داشت. 

۳٫ پرانتزهای بعد از هر شعر تفکرم بود

۴٫ در راه برگشت به ایران در مرز، به هیچ عنوان تفتیش نشدیم. به راحتی هرچیزی متونستیم بیاریم. از منافق گرفته تا اسلحه و مواد مخدر. درست برعکس موقع رفتن که چمدانم رو به یه درجه دار عراقی با دست گشت. نه با دستگاه. همه چیز رو بهم ریخت.

۵٫ به احتمال زیاد این آخرین پست درباره سفر پر برکتم بود

ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.