وقتی تصمیم گرفتیم (بخوانید: مجبور شدیم) خانه را عوض کنیم، حال و هوایمان مثل زمانی شد که داشتیم از مشهد برمیگشتیم. همینطوری نظری، که نقشه را نگاه میکنم، به جز آبادان و خرمشهر، اهواز بیشترین مسافت را تا مشهد دارد (دقت کن: نظری!)
بنابراین روز حرکت از مشهد و دو یا چند روزی که سر راه هستیم، دیگر فقط دلمان میخواهد به خانه برسیم و وقتی به شهرمان میرسیم، احساس میکنیم که سالها از وطن دور بودیم و چقدر همه چیز عوض شده!
این مقدمه را چیدم که به این نکته اشاره کنم که وقتی از مشهد به سمت شهرمان راه میافتیم، فقط دلمان میخواهد زودتر برسیم و دیگر هیچ چیز خیلی توجهمان را جلب نمیکند، بجز خانه.
حالا که میخواهیم (بخوانید: مجبوریم) خانه مان را عوض کنیم، فقط میخواهیم برویم. من که دلم نمیخواهد اتاقم را جم و جور کنم و آشغال از سر و کول اتاقم بالا میرود!
هر چه که در خانه گفته میشود، یک جواب میگیرد: ما که میخوایم بریم.
این جمله در جواب، جارو کردن، گردگیری، درس خواندن، آب دادن به گلدانها و باغچه، حتی شستن لباس، شستن حیاط، تعویض لامپهای سوخته و حتیتر کشتن سوسکهای حمام و مارمولکهای حیاط! و هرجایی که کاربرد داشته باشد، گفته میشود. البته شما جدی نگیرید. ما تا اخرین لحظه نظافت را رعایت میکنیم و فقط این جمله را به شوخی(؟!) میگوییم. و کماکان به یاد داریم که النظافه من الایمان. (اما تو باور نکن!)
هنوز در خانه اسبق هستیم و به خانه نو نرفته ایم
ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…
سلام
استان مقدس علی بن مهزیار عضو افتخاری می پذیرد
۲۲۵۸۸۶۰
ممنون از اطلاع رسانیتان
آپم
پس از سالها دوری!
اینقذه دلم اسباب کشی میخواد
قبلنا خوش سلیقه تر بودی.
سلام
چند تا پست زدین ؟
خوندمشون
چرا تو بخش وبلاگ دوستانم بالا نمیاد وبلاگ شما ؟
سری بزنید ، به روزیم
یا علی
سلام
نمی دانم چرا اسمم بالا نمی آید
حالا فکر کن ما که مستاجریم هرچی تو خونه گفته بشه بگیم:
ما که میخوایم بریم! (چه شـــــــوووووود……..)
ته تهش میشه مث الان خونۀ ما دیگه! مگه از این بدتر هم میشه؟؟؟
هیجان ترینش کشتن سوسک اونم با دمپایی
یاد اون حرفی که فاطمه گفت افتادم کاش تو هم بودی تا جیغ میزدی!!
:|
سلام
حالا عنوان ما رو سانسور می کنین ؟
یاد قذافی بخیر!؟
من از اسباب کشی بیزارم چون مجبورم خیلی چیزا رو با خودم نبرم.
من همه رو میبرم. (دقت کن: همه رو!)