با خودم فکر کردم من که خونهام جدیده و خونه تکونی نمیخواد. ولی نه، بذار یه دستی به سر و روش بکشم تا برق بیوفته. ناسلامتی دم عیده. خوبیت نداره. خولاصه دست به کار شدم. همه سوراخ سمبه های خونه رو دستمال کشیدم و حسابی برق انداختم. چقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــدر خوشحال بودم که خونه انقـــــــــــــــــــــــــدر تمیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزه.
خولاصه در رو قُلف (قفل؟) کردم و رفتم خونه مامان اینا. وقتی رسیدم یک کم بعدش، هوای دلنشین اهواز پر از خاک و بدبختی شد. خولاصه فرداش که برگشتم خونه با یک اتفاق خاک به گوری مواجه شدم. از قضا پنجره اتاق خواب باز مونده و هر چی خاک تو اهواز بوده؛ اومده تو اتاق. یعنی تو اون لحظه فقط نزدم تو سر خودم. انقدر ناراحت شدم و غصه خوردم. بعد دوباره دست به کار شدم….
پانوشت:
ولی مثل اولش نشد.
مسئولین مربوطه واقعا ممنون از اینکه هیچ توجهی به اهواز و هوای ناجورش که پر از آلودگی و بیماریه نمیکنید و حتی هیچ اداره یا مدرسه را تعطیل نمیکتید. اجرکم عند الله
ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…