ادامه از پست قبل…
در پست های قبل گفتم که طرح ضیافت بود.
پارسال. دانشگاه فرودسی مشهد. به مناسبت میلاد امام حسن مراسمی در یکی از سالن های
ورزشی دانشگاه برگزار شد.
اول سخنرانی بود و بعد نمایش و مسابقه و
در آخر قرعه کشی عمره، عتبات و سوریه. چند روز آخر که بچه ها در مراسم های شبانه
طرح ضیافت شرکت نمی کردند، مسئولین طرح
از این قرعه کشی ها استفاده می کردند. شبی
یکی دو اسم را قرعه می کشیدند که فقط به حاضرین تعلق می گرفت.
آن شب، کلیپی را از بیت الله الحرام پخش کردند. می گفتند همه با هم
لبیک اللهم لبیک بخوانید و خلاصه تا اشک ما را در نیاوردند، آرام ننشستند. چقدر
دعا کردیم. چقدر خدا خدا کردیم که اسممان در بیاید . قرعه کشی عادلانه نبود. اسمها
به ترتیب حروف الفبا بود. از عده ای میخواستند که بدلخواه شماره ای بگویند. شماره
ها اینها بودند: ۱ به نیت خدای احد واحد، ۵ به نیت ۵ تن آل عبا، ۱۲ به نیت ۱۲
امام، ۱۴ به نیت ۱۴ معصوم. خلاصه صدای همه در آمده بود. عادلانه که نبود هیچ،
منصفانه هم نبود. هر چه اعتراض کردیم. فایده نداشت. قرعه کشی انجام شده بود و ما
هم که بهره ای نبرده بودیم. دست از پا
درازتر به خوابگاه برگشتیم.
پانوشت:
منتظر چه هستی؟ دیگر ادامه ندارد.
من تنها یکبار و آن هم پارسال بود که به
طرح ضیافت رفتم، آن هم در مشهد مقدس. واقعاً توفیقی بود. امسال در خانه نشسته ام و
خاطرات روزهای خوشم را مرور می کنم و اینجا می نویسم.
یک پانوشت مهم:
گوردم خراب شده. به جای اسمم، عدد نشون میده. میتونم لایک بزنم اما نمیتونم شِیر کنم. آیا کسی هست مرا یاری کند؟؟ گوردِ خونم کم شده. بی گودری، از روزه بودن هم سخت تره حتی!
عکس نوشت: پیتزا را عشق است
ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته
باش…