اصن مراسم محرم با بچه یه چیییییییییز دیگس… نمیشه به هر حسینیه و مسجدی رفت. باید ویژگیهای خاصی داشته باشه. مثلا باید طوری باشه مه اگر خواستی بچت رو بذاری زمین که یه دوری بزنه، بشه. وسایل خطرناک و … کم باشن. افرادی هم که به اون هیئت میان از بچه ها بیزار نباشن. خانوم کوچیک برای محرم مشکی می پوشید. سینه میزد. بعضا دو دستی! و تو روضه ها گریه میکرد. انقدری که نمی ذاشت ما گریه کنیم، ماشاالله به دخترم که تو عزای جدش اینطور سنگ تمام گذاشت.
ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…
سلام
هی اومدم، دیدیم نیستی…
و این قضیه آنقدر تکرار شد که الان کلی از پست ها برایم جدید بود…
خوبی خودت؟!
تولد خانم کوچیک مبارک باشه پسا پس :)
عزاداری هاتون هم قبول باشه.
فسقل ما هم سینه می زنه، چه جور…، قربونش برم
این ایام، زیر خیمه ارباب، التماس دعا
ما هم بساطی داشتیم با فسقل تو این ایام.
سلام خاله کوثر!
خودم چقدررررر ناراحت بودم از وضعیت وبلاگ. اما خب حل شد.
فسقل ها سینه زدن هاشونم شیرینه.
بوووووس
سلام بانو جان
جای عکس سادات خانوم خالیه !
انشالله دندونها دراومده باشه
پیازچه بده دستش خیلی موثره برای تحریک لثه
ببوسش
سلام الهدی جان
بالاخره یه دندون کوچولو دراومد
بوووووس
:)