اندر احوالات اساتید

۱٫استاد درس اندیشه اسلامی۲ مان، در ترم ۲،
۶۰ صفحه درس داد و ۱۰۰ صفحه امتحان گرفت. از آنجایی همیشه آخرای کتاب، سخت تر از
اول آنهاست، نمره هامان زیاد خوب نشد. هر چند سوالها در حد کنکور دکترای تخصصی
اندیشه اسلامی ۲ بودند. نیاکانمان برای پاس کردن این درس ِ ساده، به کمکمان
شتافتند.

۲٫خانم ف. ، استاد درس خواندن۳، در ترم ۳،
کتابی را بهمان معرفی کرد و درس داد که در دوره کارشناسی ارشد تدریس میشود. هر بار
که میخواستیم سر کلاس برویم باید بیش از ۳۰۰ تا لغت به فارسی و انگلیسی در می
آوردیم(یعنی ۳۰۰ ضرب در ۲، مساوی با ۶۰۰). به زور نذر و نیاز و صلوات و به شدت
ناپلئونی قبول شدم. البته روز امتحان پدربزرگ های گرام، آخر کلاس لی لی بازی
میکردند و به قیافه آویزون ما می خندیدند.

۳٫آقای ج، در دبیرستان معلم برادرم بود.
برادرم در وصفش می گوید:« مثل مرگ   ازش میترسیدیم!!» ما هم در جواب گفتیم:«اصلاً
ناراحت نباش، ما هم همچنان عین مرگ ازش می ترسیم» چند روز پیش یکی از بچه ها سر
کلاس معنی یک کلمه را از عربی به فارسی خواسته بود که استاد در جوابش گفت: من از
همان اول میدانستم هیچی نمیشی.

در
وصف تدریسش هم همان بس که انگار ادبیات انگلیسی در شکم مادرمان بر روی ما دانلود
شده اما ما ازش استفاده نمیکنیم. و ایشان اصلاً احساس نمیکند که باید کمی هم چیز
به ما بیاموزد. امتحان هایش را هم که همه می افتند. به جز تعداد اندکی از خرخوان
ها.

راستی،
هر کس ۲تا غیبت داشته باشد، نمره میان ترم که بین ۶ تا ۸ نمره میتواند داشته باشد
را ازدست میدهد. چه امتحان بدهد و چه امتحان ندهد.

بگم
نقش اجدادمان چه بود؟؟ آنها نمی دانستند چرا نفرین ها و ناله های ما افاقه نمی کند
و چرا ما از غصه دق نمی کنیم و آنها انگشت تعجب بر دهان می گزیدند.

۴٫دوباره خانم ف. ، این بار در درسهایی مثل
فنون و صناعات ادبی یا نقد ادبی ۱٫ چه فرقی میکند؟؟ مهم این است که امتحان تستی را
اصلاً استاندارد نمی داند. سر کلاس همواره لبخند ملیحی بر لب دارد. همواره نیاکان
ما با ما همکلاس هستند بر سر امتحان و کلاسهای این دوشیزه خانم نقش دائمی خود را
به خوبی ایفا می کنند.

۵٫استاد ح، . اصلاً جیگــــــر. باقلوا. واسه
خودش جد تشریف داره. سنش خیلی زیاده. فکر کنید که استاد ج، شاگردش بوده!!!

۶٫چه کسی میگوید که دانشجو یعنی کسی
که به دنبال دانش است؟؟ دانشجو یعنی کسی که به دنبال استاد می دود!

۸٫چه کسی میگوید که ما با نسل های گذشته فاصله
داریم؟؟  اساتید گرام، پدر ما را که هیچ،
هفت جدمان را در آوردند و در آخر بر سرمان منت گذاشتند که «شما هیچی نمی شوید» و
ما را با آنها همکلاس کرده و فاصله بین نسل ها را از بین برده اند.

۹٫دانشجو یعنی درد. یعنی خون دل. یعنی کسی که
دعاهایش بر آورده نمیشود.

۱۰٫دانشجو یعنی ازدحام اتوبوس ها دم در
دانشگاه (بویژه قسمت خانمها)

۱۱٫دانشجو یعنی کسی که  دلش پر است و به اندازه ۱۰عدد حرف برای گفتن
دارد.

۱۲.دانشجو یعنی کسی که
حوصله دارد که ۱۱ تای این چرندیات را بخواند

۱۳٫دست مریزاد که تا ۱۲ با من بودی…

۱۴٫ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.