روبروی دانشگاهمون، یه مجموعه مسکونی ۳۱۲ واحدی هستش. حفاظ این تراسها از نرده های فلزی ساخته شده (یعنی همه اش نرده است و اصلاً آجر و … نداره) خیلی برام جالبه که خانوادههای مختلف چه استفاده هایی از این تراسها میکنن. بعضیها ایرانیت کشیدن و این محیط را خصوصی سازی کردن. بعضیا لباس ها شون رو آنجا خشک میکنند. بعضیا انباری اش کردن.
اما اونی که خیلی برام جالبه، یه تراسیه که فرشش کردن. و یه دختر و پسر کوچیک از صبح تا شب، تو گرما و سرما دارن بازی میکنند. یعنی هر موقع رد میشم، دارن بازی می کنن. انگار تو این زندگی آپارتمان نشینی خیلی داره بهشون خوش میگذره و اینا. دورا دور دوسشون دارم.
ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…
مگه فضولی؟