من عاشق روزهای معمولی ام. روزهایی با غذاهای معمولی. که نور آفتاب به داخل خونه می تابه. جوشونده آویشن آماده است. میتونم روی کاناپه پخش بشم و کتاب بخونم, چشمام رو ببندم ولی نخوابم. خونه آروم, تمیز و مرتبه. همین!
شاید الان بگید که چه چیز ساده ای براش انقد جذابه. واقعا قشنگه بنظرم,چون سه وعده غذا یعنی آقای همسر کار کرده, لیست نوشتیم, خرید کردیم, آوردیم, بسته بندی کردی, تو یخچال و فریزر و کابینت ها گذاشتیم. بعد دراوردیم و استفاده کردیم. زباله های تر و خشک رو جدا کردیم. خوردیم. ظرفها رو شستیمو جمع کردیم.
خانه ی مرتب و تمیز و آروم یعنی خانوم کوچیک حسابی بازی کرده, ریخته و پاشیده و بعد از اتمام کارش, وسایل جمع شدند, خانه جارو شده. حالا احتمالا خوابیده است.
وقتی آفتاب می تابد, در این روزها, یعنی هوا خوب است. آلوده و غبار آلود نیست.
هرچند ممکن است کمی سرماخورده باشیم اما خداوند آویشن را برای ما آفریده. برای روزهای سرد و زیبا.
کتاب می خوانم, یعنی هرچند لباسهای زیادی برای شسته شدن, و گوشه کناری برای تمیز شدن وجود دارد, اما رگ حیاط در زندگی وجود دارد.
من عاشق روزهای معمولی ام….
⇜ای خدا بازم خودت هوای ما رو داشته باش…
سلام
الان که دارم برات نظر میذارم ۱:۴۷ بامداد چهارشنبه ۱۸/۹/۹۴میباشد.
آقای محمدجواد هنوز بیدار است.خوشا بحال خونت که مرتبه امیدوارم همه مامانا بتونن با همکاری نی نی و همسرشون خونشونو مرتب کنن(آرزو بر جوانان عیب نیست)
سلام
به هیچ نوع همکاری امیدوار نباش. به دستان توانمند خودت تکیه کن…
..
سلام، این چنین روزهای معمولی و پر از حس خوب مستدام باد